دلم به درد می آید با دیدن این صحنه ها. تصمیم گرفته ام دیگه از توی پارکها عبور نکنم.اما چه فایده توی خیابانها،توی پیاده روها،سر چهار راهها همه جا میتوان کودکان دست فروش و فال فروش و دعا فروش را دید.امروز که داشتم از توی پارک قدم زنان به سمت خانه میرفتم و توی حال و هوای خودم بودم،یه دفعه صدای دخترکی را شنیدم که کاپشنم را میکشید و گفت: حاج آقا از من یه فال بخرین. تورو خدا بخرین.برگشتم نگاهش کردم.7سال یا 8 سال بیشتر نداشت.صورتش از سرما سرخ شده بود و لپهای کوچولوش گل انداخته بود.ایرانی بود چون نه لهجه داشت و نه شکل افغانیها بود.البته اگه افغانی هم بود فرقی نمیکرد.همونطور که کیف پولم را در میاوردم پرسیدم: خانم کوچولو مدرسه هم میری؟گفت: تا پارسال که بابام زنده بود میرفتم،اما بعد که بابام مرد دیگه نرفتم.پرسیدم: جندتا خواهر برادرین؟گفت: 6 تا.پرسیدم: اونا چی مدرسه میرن؟ گفت: اونام از وقتی بابام مرد دیگه نرفتن. پرسیدم: ازت بزرگترن یا کوچیکتر؟ گفت: 2تاشون از من بزرگترن. بقیه کوچیکتر از منن. پول 3 تا فال رو بهش دادم اما یه فال برداشتم اونم واسه اینکه خیال نکنه صدقه بهش دادم و یاد نگیره، غافل ازینکه بچه تو این سن و سال چه میفهمه صدقه چیه.گفت: دست شما درد نکنه.میخوام شب با داداشم برم کفش بخرم. دستی روی سرش کشیدم و گفتم: برو عزیزم به سلامت.مواظب خودت باش. گفت: چشم و رفت. دلم خیلی سوخت.تمام بقیه راه رو تو فکر این بچه و بچه های دیگه بودم.خیلیا میگن اولا اینا دروغ میگن.این چیزا رو یادشون دادن تا بتونن احساسات مردم رو برانگیزن و پول ازشون بگیرن و دوما اینا افغانی هستن نه ایرانی.حالا گیریم که همه حرفاشونم دروغ باشه و میخوان کاسبی کنن، آیا اینکه یه بچه اونم دختر تو این سن وسال و تو این هوای سرد به جای کلاس درس و مدرسه بیاد توی پارک و خیابون و سر چهارراه فال و دعا بفروشه به اندازه خودش دردناک نیست؟اونم تو جامعه و نظامی که سرانش مدعی هستن متعلق به امام زمان و حضرت ولی عصره؟حتی گیریم که این بچه ها ایرانی نیستند و افغانین. آیا وجود این کودکان فال فروش باز هم دردناک نیست تو جامعه ای که سرانش ادعای عدل علی رو دارن و دم از شیعه بودن و مسلمان باید به داد مسلمان برسد میزنن؟ آیا فقط کودکان غزه و لبنان کودکند و مسلمان و برایشان باید دلسوزی کرد؟ انسان اگر واقعا انسان باشه و وجدان داشته باشه باید از دیدن صحنه های آزار و ناراحتی و بدبختی و کشتار هر کودکی از هر دینی خواه مسلمان، مسیحی، یهودی، زرتشتی، بهایی، بودایی، کمونیست، ماتریالیست و…………. و هر ملیت و نژادی خواه ایرانی، افغانی، عراقی، فلسطینی و عرب، اسراییلی، اروپایی، آفریقایی، امریکایی، آسیایی و…………. ناراحت بشه و دلش به درد بیاد و حتی به قول حضرت علی از غصه دق کنه و بمیره.
من نمیگم چرا از کودکان غزه حمایت میکنید،باید حمایت کنید(هرچند که دیگه همگی میدانیم چرا حمایت میکنید و قصد اصلی این حمایتها چیست)، اما چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. وقتی ما این همه کودکان ایرانی با شناسنامه های ایرانی که بی سرپرست و یتیم و گرسنه و محروم از تحصیل و دانش هستند تو مملکت خودمون داریم و حتی اسمی هم از اونا برده نمیشه واسه چی حمایت از کودکان غزه رو تو بوق و کرنا کرده ایم برایشان پول و هدایای مردمی جمع میکنیم و میفرستیم؟ آیا کودکان بی سرپرست بمی که ایرانی هستند همگی برگشتند سر خانه هایشان و دارند به تحصیل ادامه میدهند و همه نیازهایشان برطرف شد؟ آیا همه کودکان ما در مراکز آموزشی امن و خالی از خطر دارند تحصیل میکنند؟ آیا……………. و هزاران هزار سوال بی پاسخ دیگر.
هدف از نوشتن این مطالب فقط این بود که کمی فکر کنیم ،به خودمان بیاییم و خودمان را جای آن کودکان و خانواده هایشان بگذاریم.من انتظاری از رژیم و سردمدارانش ندارم و نبایستی هم انتظاری داشت طبق معمول همیشه و این مطلب را هم برای رژیمیها ننوشتم. روی من بیشتر با هموطنانم است.کسانی که در این مدت که اسراییل به غزه حمله کرده بود هرجا میرفتی سخنانی در زمینه انسانیت و شرافت و بی پناهی کودکان غزه میشنیدی هم از کسانی که مخالف رژیم هستند و پنهان نمیکنند(اکثر مردم) و هم کسانی که مخالف رژیم هستند و پنهان میکنند به خاطر منافعی که با پنهان کاری نصیبشون میشه(اغلب مردم بالاخص بازاریها) و حتی چند جایی کمکهای مالی و جنسی هم کرده بودند(شاید هم دلیلش همان منافع باشد خدا میداند). اما در همسایگی مغازه و خانه های ایشان و حتی در اقوام و آشنایان همین عده پر است از کودکان ایرانی و خانواده های ایرانیی که با سیلی صورت را سرخ نگه میدارند و کودکانشان محروم از همه چیز هستند اما به خاطر مناعت طبع و آبرو داری که اغلب این خانواده ها دارند حاضر نیستند درد زندگیشان را برای کسی بازگو کنند و کمکی بطلبند.
سخنی داریم از یکی از همین بزرگان که در طول یکسال شمسی حداقل نیم بیشتر سال را برای دیگران گریه میکنیم و گریبان چاک میدهیم و توی سر خود میزنیم و خدا میداند که چه پولهایی خرج مراسمات مذهبی و روضه خوانی و…………. برای زنده نگاه داشتن یاد ایشان میکنیم که میفرماید: "مومن نیست کسی که از حال همسایه خود خبر نداشته باشد" من با اجازه آن بزگ این جمله را اینطور اضافه میکنم که "انسان نیست کسی که از حال همسایه و هموطن خود خبر نداشته باشد" پس ای کسانی که ادعای ایمان و انسانیت میکنید ایمان و انسانیت به روضه خوانی و مراسمات مذهبی گرفتن و این همه شام و ناهار و صبحانه دادن نیست. مومنی و انسانیت به سالی 5 بار مکه رفتن و کربلا و سوریه و حتی مشهد رفتن و این همه هزینه کردن و سور و ولیمه دادن نیست. ایمان و انسانیت به ساختن این همه مسجد و مصلی آن هم با آن خرجهای گزاف و اضافه نیست. مسلمانی و انسانیت به ساختن و عوض کردن هرچند سال یکبار ضریح بزرگان دینمان آن هم با آنهمه طلا و نقره و آن خرجهای بسیار نیست. انسانیت واقعی فقط گرفتن دست ناتوانان و کمک به همنوع خود هستش، اول هموطن و هم کیش خود و بعد دیگران. پس به خود بیاییم……..
من نمیگم چرا از کودکان غزه حمایت میکنید،باید حمایت کنید(هرچند که دیگه همگی میدانیم چرا حمایت میکنید و قصد اصلی این حمایتها چیست)، اما چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. وقتی ما این همه کودکان ایرانی با شناسنامه های ایرانی که بی سرپرست و یتیم و گرسنه و محروم از تحصیل و دانش هستند تو مملکت خودمون داریم و حتی اسمی هم از اونا برده نمیشه واسه چی حمایت از کودکان غزه رو تو بوق و کرنا کرده ایم برایشان پول و هدایای مردمی جمع میکنیم و میفرستیم؟ آیا کودکان بی سرپرست بمی که ایرانی هستند همگی برگشتند سر خانه هایشان و دارند به تحصیل ادامه میدهند و همه نیازهایشان برطرف شد؟ آیا همه کودکان ما در مراکز آموزشی امن و خالی از خطر دارند تحصیل میکنند؟ آیا……………. و هزاران هزار سوال بی پاسخ دیگر.
هدف از نوشتن این مطالب فقط این بود که کمی فکر کنیم ،به خودمان بیاییم و خودمان را جای آن کودکان و خانواده هایشان بگذاریم.من انتظاری از رژیم و سردمدارانش ندارم و نبایستی هم انتظاری داشت طبق معمول همیشه و این مطلب را هم برای رژیمیها ننوشتم. روی من بیشتر با هموطنانم است.کسانی که در این مدت که اسراییل به غزه حمله کرده بود هرجا میرفتی سخنانی در زمینه انسانیت و شرافت و بی پناهی کودکان غزه میشنیدی هم از کسانی که مخالف رژیم هستند و پنهان نمیکنند(اکثر مردم) و هم کسانی که مخالف رژیم هستند و پنهان میکنند به خاطر منافعی که با پنهان کاری نصیبشون میشه(اغلب مردم بالاخص بازاریها) و حتی چند جایی کمکهای مالی و جنسی هم کرده بودند(شاید هم دلیلش همان منافع باشد خدا میداند). اما در همسایگی مغازه و خانه های ایشان و حتی در اقوام و آشنایان همین عده پر است از کودکان ایرانی و خانواده های ایرانیی که با سیلی صورت را سرخ نگه میدارند و کودکانشان محروم از همه چیز هستند اما به خاطر مناعت طبع و آبرو داری که اغلب این خانواده ها دارند حاضر نیستند درد زندگیشان را برای کسی بازگو کنند و کمکی بطلبند.
سخنی داریم از یکی از همین بزرگان که در طول یکسال شمسی حداقل نیم بیشتر سال را برای دیگران گریه میکنیم و گریبان چاک میدهیم و توی سر خود میزنیم و خدا میداند که چه پولهایی خرج مراسمات مذهبی و روضه خوانی و…………. برای زنده نگاه داشتن یاد ایشان میکنیم که میفرماید: "مومن نیست کسی که از حال همسایه خود خبر نداشته باشد" من با اجازه آن بزگ این جمله را اینطور اضافه میکنم که "انسان نیست کسی که از حال همسایه و هموطن خود خبر نداشته باشد" پس ای کسانی که ادعای ایمان و انسانیت میکنید ایمان و انسانیت به روضه خوانی و مراسمات مذهبی گرفتن و این همه شام و ناهار و صبحانه دادن نیست. مومنی و انسانیت به سالی 5 بار مکه رفتن و کربلا و سوریه و حتی مشهد رفتن و این همه هزینه کردن و سور و ولیمه دادن نیست. ایمان و انسانیت به ساختن این همه مسجد و مصلی آن هم با آن خرجهای گزاف و اضافه نیست. مسلمانی و انسانیت به ساختن و عوض کردن هرچند سال یکبار ضریح بزرگان دینمان آن هم با آنهمه طلا و نقره و آن خرجهای بسیار نیست. انسانیت واقعی فقط گرفتن دست ناتوانان و کمک به همنوع خود هستش، اول هموطن و هم کیش خود و بعد دیگران. پس به خود بیاییم……..