یکی از موضوعات بسیار مهم اجتماعی که تبعیض بی اندازه و فراوانی بین جنس زن و مرد را در جامعه ایران در بردارد و پایمال شدن حقوق زنان و دختران جامعه ما را به دنبال می آورد و آورده است موضوع و مطلب زیر میباشد که چندی پیش در سایت مجله زیگ زاگ ((www.zigzagmag.net با آن روبرو شدم و با اینکه من جنس مذکر هستم اما شدیدأ "فمینیست" می باشم واین مطلب را در وبلاگ و دست نوشته های خودم آوردم تا با خواندن آن متوجه شویم که با تعصبات نابجا و کورکورانه و یکطرفه به قاضی رفتن و غیرت مسخره اغلب مردان ایرانی که با ناموس دیگران هرکاری میخواهند میکنند اما نوبت به ناموس خودشان که میرسد غیرتمند میشوند و رگ غیرتشان بالا می آید، چقدر تبعیض به حقوق زنان و دختران جامعه خود روا می داریم و جامعه ای شدیدأ مردسالار را ساخته ایم که فقط به نفع مردان ساخته شده و از حقوق مردان دفاع می کند و زنان و دختران جامعه که همان مادران و خواهران ماها هستند همیشه در انزوا نگه داشته شده اند و به آنان ظلم شده و حقوقشان نادیده گرفته می شود و گاهی بر اثر همین تعصبات نابجا خونشان نیز ریخته میشود. هدف از نوشتن این مطالب تأیید روابط جنسی نا مشروع نیست بلکه هدف این است که متوجه شویم متاسفانه و شوربختانه چقدر به زنان و دختران جامعه به اصطلاح اسلامی و ایرانیمان ظلم میکنیم.
عرف، فراتر از قانون و اختیار
گزارشی از جراحی ترمیم بکارت در ایران
صدای زنگ تلفن در نیمه شب طنین وحشتناکی دارد. آن سوی خط لیلا است. دختر دانشجویی که قرار است اواخر پاییز امسال ترمیم بکارت را تجربه کند. به سختی گریه می کند:« عذاب وجدان دارم.» کلمات برای دلداری او به کار می افتند، آنچنان که پتویی برای خاموشی حریق. اما دلداری دهنده خبرنگاری است که خود نیز در قبول کلمات خود مردد است.
اساس بر نابرابری است
« عمل ترمیم بکارت را کسی انجام می دهد که معتقد بوده روابط آزاد مناسب است و بکارت هم اهمیتی ندارد. ولی وقتی به مرحله ازدواج رسیده اتفاقا یادش افتاده که نه خیلی هم مهم است و همچین خبرهایی نیست ».
یک جامعه شناس با بیان این موضوع می گوید: « پس چون می خواهد شوهر مناسبی پیدا کند حاضر است به ارزش هایی تن دهد که بر بکارت به عنوان یک الزام انگشت می گذارد. یادش می رود که خودش کسی بوده که به آزادی انتخاب، عقیده داشته است ».
« از زاویه دید این دختر هم نگاه کنیم، تا حدی می شود عملش را فهمید. احساس می کند که در این جامعه هیچ پناهگاهی ندارد و از همه رانده شده است. حالا می خواهد یک پناهگاهی، زندگی امنی، آرامش خاطری برای خودش داشته باشد ».
این جامعه شناس و استاد دانشگاه ادامه می دهد: « در واقع این دختر هم می داند و فهمیده که حتی با یک شوهر ظاهرا روشنفکر هم ازدواج کند اگر بفهمد او بکارت ندارد، بعد از ازدواج زمینه خیلی خوبی برای انواع سرکوفت ها فراهم می شود. مثلا بعد از اینکه شیرینی های اول زندگی بگذرد، شوهر بر می گردد و می گوید تو "دست دوم" بودی، تو همان کسی هستی که اینطور و آنطور و همه زندگی اش را زهر می کند. چون یک چیزی در جامعه ما جا افتاده که تکان دادنش به این راحتی ها نیست ».
این جامعه شناس با عنوان کردن اینکه « نداشتن بکارت یک انتخاب است » می گوید: « ولی انتخابی که توام با خیلی از دشواری ها است.» و اضافه می کند: « از یک دختر چقدر می توانیم انتظار داشته باشیم؟ دختری که در عین حال که ایده آل ها و ارزش هایش عوض شده ولی خودش را تنها می بیند در برابر دنیایی از فشارهای هنجاری که تهدیدش می کند. ممکن است پای حرف آن دختر بنشینیم به او حق ندهیم و بگوییم که خودت بودی انتخاب کردی، حالا هم بکش. ولی این دختر تک و تنها است و هیچ حمایتی ندارد. از یک طرف طرز تفکر خودش را درست می داند و از طرف دیگر توان مقابله با فشارها را ندارد ».
این جامعه شناس تصریح می کند: « انتظار زیادی است که از این ها بخواهیم که "همگی پیشرو باشید و ارزش های فعلی را زیر و رو و ارزش های جدید را بارور کنید." آدم ها قابلیت هایشان متفاوت است. یکی بیشتر می تواند یکی کمتر، یکی از لحاظ مالی تامین است و می تواند محدوده اوقات فراغت و حلقه دوستان خود را طوری تنظیم کند که در برابر فشارها مقاوم باشد. یکی نمی تواند. می خواهم بگویم قضیه چند بعدی است ».
او عقیده دارد که « فرهنگ سنتی اساسش بر نابرابری است و با پیش فرض هایی هم این نابرابری را حفظ می کند ».
« مثلا می گویند شهوت در پسر بیشتر است و ... به این ترتیب، توجیه می کنند که چرا پسرها دستشان برای تجربه جنسی پیش از ازدواج باز است ولی دخترها به هیچ وجه نباید تجربه کنند و باید آفتاب و مهتاب ندیده باشند. اولین تجربه جنسی شان هم باید در خانه شوهر باشد ».
این جامعه شناس نتیجه می گیرد: « پس اشکال کار از این دختر نیست که عدم صداقت پیشه می کند، از آن مردی هست که این ارزش های سلطه طلبانه خودش را تحمیل می کند به یک دختری که قرار است همه سرنوشتش را به دست او بسپارد؛ و از جامعه ای است که از این مردان و انتظارهای نابجای آنها حمایت می کند تا به رغم اینکه خودشان امکان کسب تجربه جنسی داشته اند، این حق را به صورت برابر برای همسر آینده شان قایل نباشند».
ترمیم چه چیزی؟
« کمترین سنی که تا بحال برای ترمیم به من مراجعه کرده، دختر ۱۶ ساله ای بوده است از جنوب شهر تهران که به علت تجاوز در جاده ساوه بکارتش را از دست داده بود و خانواده اش قبل از اینکه او را که کاملا در شوک بود برای مشاوره روانی ببرند، آورده بودند پیش من تا بکارتش را ترمیم کنم».
شهره، کارشناس ارشد مامایی که در مطب خود در شمال تهران ترمیم بکارت انجام می دهد، متقاضیان خود را از لحاظ سنی از این دختر ۱۶ ساله تا دو زن ۴۷ و ۴۸ ساله معرفی می کند: « این خانم ها تا به این سن ازدواج نکرده بودند و حالا یک بار رابطه جنسی برقرار کرده و بکارتشان را از دست داده بودند، آمده بودند می خواستند سریع ترمیم کنند. با اینکه حتی احتمال ازدواج هم نمی دادند اما می خواستند حتما از نظر جسمی باکره به نظر بیایند ».
او همچنین مراجعان ترمیم بکارت را از یک طیف خاص نمی شمرد و می گوید که در میان آنها به جز وضع مادی شان که از همه نوعی هست، از نظر عقیدتی هم تفاوت هایی وجود دارد: « از دختران با مانتو و روسری هستند تا آنهایی که چادر و مقنعه به سر دارند».
شهره می گوید که ترمیم بکارت را از زمان گذراندن طرح رشته مامایی اش در بومهن آغاز کرده است: « متوجه شده بودم که مراجعانم در آنجا نه به طور مستقیم که به طور غیر مستقیم می خواهند بدانند که من ترمیم بکارت انجام می دهم یا نه، تا اینکه دختری دبیرستانی که می گفت بر اثر یک اتفاق بکارتش را از دست داده پیش من آمد و خیلی نگران بود که در آینده مشکلی برای ازدواجش پیش بیاید و من برای اولین بار عمل ترمیم را روی او انجام دادم ».
او درباره چگونگی ترمیم بکارت توضیح می دهد: « مساله اصلی ترمیم بکارت بالا رفتن اعتماد به نفس دخترها است وگرنه هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. فقط کمی دهانه واژن را تنگ می کنیم تا نزدیکی به آسانی صورت نگیرد» و ادامه می دهد: «اگر نزدیکی یک یا دو بار صورت گرفته باشد، نیازی به کار کردن داخل واژن نیست و فقط کافی است ورودی را تنگ کنیم که بیشتر از نیم ساعت طول نمی کشد، اما اگر رابطه بیشتر از یک یا دو بار بوده باشد، مجبوریم در داخل واژن هم کار کنیم که این در حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت طول می کشد ».
این کارشناس ارشد مامایی می گوید که هیچ آموزشی در زمینه عمل جراحی بکارت ارائه نمی شود و می گوید که خودش هم با جستجو در سایت های پزشکی غیر ایرانی سعی می کند اطلاعاتش را در این زمینه کامل کند: «مثلا متوجه شده ام که در آلمان هم این عمل احتمالا بیشتر برای مهاجران کرد و ترک انجام می گیرد. فقط روش آنجا با ما متفاوت است. آنها یک هفته پیش از عروسی کپسولی حاوی ماده رنگی قرمز را در واژن عروس جاسازی می کنند. وقتی که نزدیکی صورت می گیرد این کپسول باز می شود و ماده رنگی قرمز بیرون می ریزد و داماد فکر می کند که خون آمده است ».
او ادامه می دهد: «چنین تصوری وجود دارد که در نزدیکی با دختر باکره باید حتما خونریزی ایجاد شود. این تصور در ایران هم وجود دارد در صورتی که ۶۰ درصد زنان آسیایی پرده بکارت حلقوی دارند».
شهره که اعتقاد دارد «هر کاری که غیر قانونی انجام شود، آدم های بدون صلاحیت هم واردش می شوند»، این موضوع را یکی از علل تفاوت هزینه این عمل در مراکز مختلف می داند: «من خودم ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان می گیرم، ولی دیده ام که کسی با ۷۰ هزار تومان هم انجام می دهد. اما چه کسی؟ کسی که حتی دیپلم هم ندارد. این آدم سقط جنین هم انجام می دهد و تا به حال ندیده ام که مراجعانش بمیرند ولی ترمیم بکارت را چگونه انجام می دهد، نمی دانم. فقط یک بار یکی از مراجعانش را معاینه کردم و واقعا از کاری که کرده بود، وحشت کردم. در حقیقت دو تا کوک بزرگ زده و دوخته بود».
این ماما که از بیهوشی موضعی برای ترمیم بکارت استفاده می کند، بجز خون ریزی حین عمل، خون ریزی پس از عمل را در حد لکه بینی توصیف می کند و مقدار کمی استراحت را هم کافی می داند. او می گوید: «اما بیمار باید یک ماه بعد دوباره برای معاینه مراجعه کند».
شهره می گوید این عمل، چون « جزو کارهای روزمره کلینیک ها محسوب نمی شود»، در مطب انجام می گیرد، اما این جراحی را، هرچند که مخفیانه انجام می شود، غیرقانونی نمی داند: « ما همان کاری را انجام می دهیم که مراجعانمان از ما می خواهند. قانون هم که ترجیح می دهد با سکوت و پرده پوشی با قضیه رو به رو شود، بنابراین کار ما نه غیر اخلاقی و نه غیر قانونی است».
اگر زوج نداند...
زهره ارزنی، وکیل دادگستری که می گوید هیچ جایی در قانون ما گفته نشده که دختر باید باکره باشد، توضیح می دهد: « رابطه جنسی چیزی است که تا آنجایی که شارع توانسته تلاش کرده که مکتوم بماند. کسی هم وظیفه ای ندارد از کسی در این باره سوال کند با اینکه متاسفانه الان در جامعه ما کاری می کنند که همه به زنا کردن اعتراف کنند».
او در ادامه تعریف می کند: « موردی داشتم که زوجه بعد از ۱۰ روز که از عقد دایم گذشته بود، می گفت فقط طلاق می خواهد. تعجب کردم که در عرض ۱۰ روز چه چیزی می تواند بفهمد که بخواهد جدا شود. وقتی پرسیدم، گقت که من قبل از عروسی هم می دانستم این زندگی ارزشی ندارد ولی اصلا عروسی کردن من فرمالیته بود. چون قبل از عروسی بین ما نزدیکی اتفاق افتاده بود، صبر کردم ازدواج کنیم و بعد جدا شوم تا باکره نبودنم توجیه داشته باشد».
ارزنی تصریح می کند: « این عرف جامعه ما است که هنوز بکارت را اینقدر مهم می داند، در صورتی که در قانون ما آنقدر به این مساله پرداخته نشده است ».
به گفته زهره ارزنی ترمیم بکارت صرفا در صورتی که همسر آینده دختر، از موضوع بی اطلاع باشد، در صورت بر ملا شدن می تواند تبعات قانونی به همراه داشته باشد.
وی به ماده ۱۱۲۸ در قانون مدنی ایران در قسمت «خیارهای فسخ نکاح» اشاره می کند که در آن آورده شده است:« هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد آن بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه شرط مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا (یعنی بر اساس عرف ) بر آن واقع شده باشد».
ارزنی اضافه می کند:« در نظر مشورتی این ماده آمده است که برای مثال اگر زوج هنگام ازدواج شرط بکارت نموده باشد، اگر بعد از ازدواج مشخص شود که با زوجه جماع شده، هر چند پرده بکارت سالم و موجود از نوع حلقوی باشد باز زوج دارای حق فسخ خواهد بود ».
این وکیل دادگستری توضیح می دهد: « در حقیقت اینجا نبود بکارت را صرفا در صورت عدم اطلاع پیشین زوج ، یکی از موارد حق فسخ می دانند و چون نگاه عامه جامعه ما این است که دختری که ازدواج نکرده باکره است، حتی اگر شرط بکارت به صراحت انجام نشود و بعد از ازدواج مشخص شود که باکره نیست مرد می تواند بر همین اساس فسخ ازدواج را بخواهد».
زهره ارزنی همچنین به نظر اداره حقوقی که در سال ۱۳۷۶ صادر شده و در آن آمده که منظور از بکارت صرفا داشتن پرده بکارت نیست بلکه « در درجه اول همان نزدیکی است » اشاره می کند و می گوید: « البته دادگاه ها مجبور نیستند از نظریه اداره حقوقی پیروی کنند. می توانند پیروی نکنند و بگویند ترمیم بکارتی انجام شده و دختر را در حکم باکره بگیرند و فسخ نکاح را انجام ندهند. اما معمولا به این نظر حقوقی توجه می کنند».
رسمی که با بخیه رنگ می گیرد
((« در شب زفاف و پس از آن که عروس و داماد به حجله می رفتند، فردی به عنوان ینگهدر پشت در منتظر می ماند تا دستمالی را که نشان از سلامت دختر است تحویل بگیرد و بانشان دادن آن به مادر شوهر و مادر زن انعامی نیز نصیب خود کند. اگر دستمال سفید بودکه غوغایی به پا می شد و بی آبرویی دختر و خانواده وی را به همراه داشت و احتمالداشت به دست پدر یا برادر "باغیرت"، خونش "مثل سگ" ریخته شود. البته این اتفاق کممی افتاد. گاه عروس سر داماد را کلاه می گذاشت و دستمالی را که به خون کبوتر آغشتهبود، به کار می برد».
« رسم دستمال بینی، مربوط به ایرانی است که هنوز علمپزشکی در آن پیشرفت نکرده بود و جراحی دخترانی که پیش از ازدواج خود را "لو" دادهبودند، رایج نشده بود.»)) محمود کتیرایی - از خشت تا خشت
سابقه جراحی هایمن یا پرده بکارت در ایران از نظر تاریخی دارای مبنای دقیقی نیست؛ چرا که همواره پنهانی انجام می شده و کمتر سخنی از آن می رفته است. به همین دلیل، سابقه و میزان رواج آن، ثبت نشده است.
اما می توان گفت به موازات افزایش آزادی های روابط دختران و پسران و گسترش روابط جنسی، این نوع جراحی نیز افزایش داشته است.
جراحی پنهانی، بدون استفاده از روشهای علمی
تغییر در هنجارهای اجتماعی و سبک زندگی، افزایش روابط جنسی دختران و پسران را به همراه داشته است، اما همچنان بسیاری از دختران و پسران، وجود هایمن (پرده بکارت) را به عنوان پیش شرطی برای ازدواج، مهم می شمارند.
به همین دلیل، انجام جراحی ترمیم هایمن در ایران رشد قابل توجهی داشته، به طوری که به نظر می رسد بسیاری از ماماها و پزشکان متخصص زنان این نوع جراحی را انجام می دهند.
فراگرفتن این نوع جراحی به صورت تجربی است. به این معنا که فردی که دارای اطلاعاتی در حد یک فوق دیپلم مامایی است، تنها با چند بار حضور هنگام این جراحی، توانایی جراحی را پیدا خواهد کرد. جراحی که شامل زدن چند بخیه است که بیش از نیم ساعت وقت نیاز ندارد و همیشه نیز در مطب و در ساعات خلوت انجام می شود
خانم دکتر شیوا، که خود نیز چند مورد جراحی هایمن انجام داده، می گوید که نبود منابع آموزشی سبب شده تا این عمل، به صورت تجربی فراگرفته شود: «تمام منابع علمی پزشکی که در دانشگاه ها تدریس می شود، براساس منابع خارجی است و روش های خاص آن نیز تشریح شده است. به طور مثال برای جراحی های گوش، حلق، بینی و امثال آن روش های مختلفی وجود دارد که هر کدام نیز تشریح شده است؛ اما از آن جایی که این نوع عمل در دیگر کشورها معنایی ندارد، هیچ منبع علمی برای آن موجود نیست. در فارسی هم اگر منابعی باشد، برای سرپوش گذاشتن بر روی این موضوع، مخفی مانده و یا می ماند و تنها از طریق تجربی می توان این کار را انجام داد».
در واقع هر کس شیوه خاص خود را به کار می گیرد که حاصل مشاهدات پیشین وی به عنوان دستیار پزشک بوده است.
دستمزدهای میلیونی برای چند بخیه
براساس اظهارات دکتر شیوا، کل جریان عمل محدود به زدن چند بخیه است که در نهایت منجر به خونریزی در شب زفاف شود. براساس نرخ بازار دارویی کشور، قیمت نخ بخیه ایرانی ۶۰۰ تومان و خارجی آن سه هزار تومان است؛ اما هزینه زدن این بخیه ها در نقاط مختلف تهران متفاوت است.
هزینه این عمل نیم ساعته که همراه با بی حسی موضعی است، از ۲۰۰ هزار تومان تا هفت میلیون تومان در تهران متغیر است. این نوع نوسان قیمت بستگی به این دارد که مطب در کجای تهران (شمال، شرق، غرب و یا جنوب) واقع شده باشد.
در جراحی های ساده هزینه ها از ۲۰۰ هزار تا ۵/۱میلیون تومان متغیر است؛ اما در جراحی هایی که از روش های جراحی پلاستیک و لیزر به عنوان از بین بردن جای بخیه استفاده می شود، ارقام تا ۷ میلیون تومان نیز افزایش می یابد. این نوع جراحی ها نیز در مطب انجام می شود و حدود ۵/١ ساعت زمان می برد. تنها امتیاز آن این است که در این شیوه، حتی پزشکی قانونی نیز متوجه ترمیم هایمن نمی شود.
رونق بازار این ماماها به حدی است که مامایی که تا چند سال پیش در ورامین کار می کرده، بعد از ارتقای محل کارش به خیابان خراسان، پیروزی و بعد از آن میدان هفت حوض، اکنون در جردن مطب دایر کرده است.
گروه سنی مراجعان و انگیزه جراحی
بسیاری از پزشکانی که این عمل جراحی را انجام می دهند، از گفتگو درباره آن، بخصوص با خبرنگاران پرهیز دارند. این پزشکان که مراجعان خود را هم با احتیاط و صرفا در صورت داشتن معرف می پذیرند، حتی اگر تایید کنند که در این عمل جراحی شرکت داشته اند، بلافاصله تاکید می کنند که آن را صرفا در مواردی معدود برای دوستان و آشنایانشان، و فقط «به قصد کمک» انجام داده اند.
از سوی دیگر، مراجعان هم تلاش می کنند تا حد امکان هویت و مشخصات شخصی خود را پنهان نگه دارند و ردی از خود، برجای نگذارند.
در این شرایط، نمی توان آمار درستی در خصوص سن مراجعان و یا تغییراتی که ظرف سال های گذشته در این خصوص داشته ارایه کرد؛ اما بر اساس حدس هایی که برخی دکتران از روی چهره مراجعانشان زده اند، می توان تخمین زد که سن مراجعان از ۱۴ تا زیر ۳۰ سال است.
دکتر شیوا که بیشتر مراجعانش دختران ۲۰ تا ۲۴ ساله بوده اند، علت تمایل دختران به انجام این جراحی را نوعی «عذاب وجدان» و برای «تسکین روح» می داند.
« بیشتر دخترانی که به من مراجعه می کنند، به دلیل قرار گرفتن در شرایط عاشقانه و یا وابستگی به طرف مقابل تن به این رابطه داده اند و پس از آن به دلیل درگیری های روحی که برایشان ایجاد شده و یا موقعیت ازدواجی که برایشان پیش آمده، اقدام به جراحی می کنند. این دختران به نوعی، اخلاقیات برایشان اهمیت بالایی دارد و درونشان ریشه دارتر است. این گروه معمولاً از خانواده های مذهبی و سنتی هستند؛ اما گروه دیگری هستند که روابط جنسی بخشی از زندگی شان است. این گروه نیاز و ضرورتی برای جراحی نمی بینند».
به اعتقاد دکتر مصطفی اقلیما، رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران و بازرس مجمع انجمن های علمی گروه پزشکی، دلیلی که دختران را به این نوع جراحی ترغیب می کند، خانواده های سنتی و «متعصبی» است که وجود هر رابطه ای را برای دخترانشان ننگ آور می دانند.
برخی از این خانواده ها، اگر از روابط دوستی دخترانشان، حتی در سطحی ساده باخبر شوند، آنها را «دختران بدی» تلقی می کنند که باید طرد یا مجازات شوند؛ مجازاتی که در جامعه های بسته تر و سنتی تر، حتی تهدید به مرگ را هم شامل می شود.
تنهایی در اتاق جراحی
دکتر شیوا می گوید: « در اکثر موارد دختران تنها به مطب مراجعه می کنند و حتی پسرانی که با آنها رابطه داشته اند نیز حاضر نیستند با آنها همراه شوند؛ شاید به این دلیل که حاضر نیستند مسوولیت عملی را که انجام داده اند، برعهده بگیرند؛ حتی در شرایطی که هزینه آن را خود پرداخت کرده باشند. در این موارد نوعی اصرار از سوی پسر برای انجام این عمل وجود دارد که دلیل آن "از سر باز کردن" دختر است».
او در خصوص «داستان سرایی»های دختران هنگام بازگویی شرح حال خود، می گوید: «دختران در بدو ورود ابتدا سناریویی را که از پیش طراحی کرده اند را می گویند. اکثراً می گویند که یا وقتی از دیوار می پریدند، ضربه خورده اند، یا با شدت به تخت خورده و یا زمانی که پدرش در حال تنبیه وی با چوب بوده، دچار این اتفاق شده؛ اما پس از آن، گریه و ناله شان شروع می شود و حقیقت را می گویند».
حاکمیت روشهای سنتی در کنار روابط آزاد
بسیاری از پسرهای نسل کنونی، روابط جنسی را جزیی اصلی و تفکیک ناپذیر از دوستی های خود می دانند و آن را روابطی طبیعی بر می شمرند که نشانه «رهایی از تفکرات پوسیده و سنتی» است. اما عمر این باور، تا زمانی است که بخواهند شریک زندگی مشترک خود را انتخاب کنند.
پسرهای امروزی هنوز هم هنگام ازدواج خواهان دختری هستند که پیش از آن رابطه ای نداشته است. از همین رو است که هنوز هم همچون سالیان پیش، نامعمول نیست که خانواده دختر و پسر، دختر را پیش از ازدواج نزد ماما ببرند تا از صحت و سلامت وی مطمئن شوند.
دکتر شیوا می گوید: «معمولاً دخترانی که دچار "مشکل" هستند، چند روز پیش از مراجعه همراه خانواده، به تنهایی می آیند و با اعلام مشکل خود، درخواست می کنند که مساله پنهان بماند».
دکتر اقلیما، مدعی است که بخش عمده ای از مردان در یک رابطه به دنبال برقراری روابط جنسی هستند و احساسات و داشتن دوستی هم فکر برایشان بی ارزش است.
او می گوید: «بسیاری از مردان با وجود آن که با دختران زیادی دوست بوده و رابطه داشته اند؛ اما هنگام ازدواج به سراغ فردی می روند که چیزی از گذشته وی و روابطش نمی دانند و یا خانواده سلامت اخلاقی وی را تایید می کنند. در واقع ندانستن را بهتر از دانستن می دانند و از سوی دیگر برای آن که شنیدن دروغ برایمان لذت بخش تر است، دروغ را بهتر باور می کنیم. دختران نیز به دلیل شرایط نامناسب فرهنگی و اجتماعی که وجود دارد، علی رغم آن که به عنوان یک انسان باید از لذت های زندگی بهره مند شوند؛ اما برای ادامه زندگی مجبور به پنهان کاری هستند. پس بسیاری اقدام به جراحی می کنند».
رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران، معتقد است: «زمانی که قانون را مردان می نویسند، همه چیز به نفع آنان و در جهت لذت بردن و جلب رضایت آنان است و در مقابل این زن است که باید سرکوب شود، زیبایی های خود را پنهان کند؛ چرا که شهوت طلبی مردان به پای آنان نوشته می شود، غافل از این که این مرد است که با استفاده از روش های مختلف چرب زبانی و بازی در نقش یک عاشق، به دنبال به دست آوردن زن است که پس از بهره مندی نیز به سادگی وی را رها می کند و زنی را برای مدت ها شکست خورده، افسرده و نامطمئن نسبت به جامعه بر جای می گذارد».
با وجود آن که در روابط دختران و پسران ظرف سال های گذشته تغییرات زیادی ایجاد شده، اما همچنان تفکر سنتی وجود دارد که ریشه آن در مردان، قوی تر از دختران است. چه طی این سال ها، دختران بسیاری خود را با «تفکر نوی» آزادی روابط وفق داده اند و باور دارند که این روابط علاوه بر ارضای یک نیاز، برای افزایش عشق و علاقه لازم است و باید از آنچه «تفکرات پوسیده مادربزرگ ها» می نامند، گذر کرد؛ اما از سوی دیگر همچنان این تفکر در مردان وجود دارد که دختری که امروز با تو است و تن به خواسته تو داده، فردا روز نیز می تواند از آن دیگری باشد.
دکتر اقلیما، در این زمینه نیز می گوید: « در شرایطی که بیشتر پسران مخصوصاً زیر ۲۷ سال، رابطه جنسی را به طور کامل تجربه کرده اند، می توان دریافت که این افراد با زنان و دخترانی که در همین جامعه هستند، رابطه داشته اند؛ اما با حذف و ندیده گرفتن موارد خود، به سراغ فردی می روند که اطلاعاتی از وی ندارند، که این امر ناشی از عدم قبول واقعیات موجود و تمایل به ندانستن حقیقت و دروغ شنیدن است».
دروغ را ترجیح می دهند
در همان حال که دولت ایران در عرصه عمومی می کوشد با اقداماتی چون «مبارزه با بدحجابی» دختران این کشور را مقید کند تا پایبندی خود به یکسری از شئون سنتی – مذهبی را نمایش دهند، در عرصه خصوصی بسیاری از این دختران خود از ساز و کارهایی بهره می گیرند تا پایبند به نظر برسند.
ترمیم بکارت یکی از این ساز و کارها است در جامعه ای که رابطه جنسی خارج از ازدواج را عیب و جرم تلقی می کند؛ بخصوص برای دختران.
مثل تاجی بر سر
« دوست پسرم را خیلی دوست داشتم؛ عاشقش بودم. بعد از یک سال رابطه تصمیم به ازدواج گرفت. اما نه با من. برای همین حس کردم فقط می خواسته از من استفاده کند».
این حرف بهارک است. او ۲۳ سال سن دارد، دیپلمه و منشی مطب دکتری است در یکی از خیابان های شمال تهران. خودش هم ساکن همین منطقه است. بهارک فروردین امسال عمل ترمیم بکارت را انجام داده است: « دکتر آشنای دوستم بود، از من ۴۰۰ هزار تومان گرفت. نیم ساعت هم بیشتر طول نکشید. درد هم نداشت فقط استرس خودم باعث شده بود احساس درد کنم. بعد از عمل هم درد زیادی نداشتم. الان فقط موقع عادت ماهیانه درد کمی احساس می کنم».
او با اینکه می گوید «چون رابطه را استفاده مردها دیدم از خانم ها، کاری کردم تا دیگر نتوانم با کسی سکس داشته باشم»، پنهان نمی کند که « آدم فقط بخاطر خودش زندگی نمی کند. بخاطر جامعه و اطرافیان باید همچین کاری بکند. اگر خانواده ام پشتیبانم بودند، دیگر جامعه برایم ارزشی نداشت. ولی وقتی می دانم خانواده ام هم مثل جامعه فکر می کنند، چطور می توانم تن به عمل ترمیم ندهم؟».
بهارک موهای های لایت شده و پوششی به مد روز دارد. کفش های قرمزش چشم را در اولین لحظه می گیرد. روی کفش هایش با رنگ سیاه علامت مرگ نقش شده است؛ می گوید: « اگر بخواهم فقط به احساسم فکر کنم یک آینده تباه شده خواهم داشت. شاید هم وقتی که ازدواج کنم، نتوانم رابطه ای به خوبی رابطه ای را که با او داشتم با شوهرم داشته باشم، ولی من نمی توانم آینده ام را خراب کنم. من خودم پسرهایی را دیده ام که هر شب با یک دختر هستند، اما پای ازدواج که می رسد دختری را می خواهند که دست نخورده باشد».
او تاکید می کند که خانواده اش از آن خانواده هایی نیست که دختر در آنها حتما مجبور به ازدواج باشد ولی اضافه می کند: «از اینکه راحتی ذهنی دارم خوشحالم. مثلا صحبت از خواستگار که می شود، خب استرس ندارم دیگر».
بهارک می گوید: « مردهای جامعه مان، دختری را که پرده بکارت داشته باشد سریع می پسندند» و تعریف می کند: «در این مدت من با دو پسر آشنا شدم که وقتی فهمیدند من باکره هستم، سریع عاشقم شدند و می خواستند هر جوری که شده با خودشان نگه ام دارند.» لحظه ای مکث می کند و ادامه می دهد: «مثل یک تاج روی سرشان».
اما لیلا که دانشجوی رشته مدیریت در یکی از شهرهای مرکزی کشور و ساکن خوابگاه دانشجویی است و می خواهد از فرصت ترم تحصیلی و دوری از خانواده استفاده کند تا در یکی از روزهای پاییز ترمیم بکارت کند، جور دیگری به قضیه می پردازد: « در کشوری که آزادی کلام نداریم، چطور می توانیم آزادی بدن داشته باشیم؟».
لیلا دختر «خانواده شهید» است و این موضوع را در اجبار برای ترمیم بکارت به طور مضاعف موثر می داند:« مشخص است، جامعه دید دیگری روی ما دارد».
این دختر جوان که تاکید می کند «ندانسته به سرم همچین بلایی آمد»، توضیح می دهد: « البته تجاوزی در کار نبود، اما فکر می کردم می خواهیم برای همیشه با هم بمانیم. اگر می فهمیدم اصلا به من نمی خورد، هیچ وقت همچین کاری نمی کردم. من آن موقع نمی دانستم که او یک معتاد به کراک است».
لیلا می گوید هیچ اهمیتی ندارد که برای ترمیم بکارت چقدر درد بکشد و می خواهد با وامی که یکی از دوستانش قرار است برایش بگیرد، خرج عمل را جور کند تا بعد از آن بتواند به « پسر مذهبی ای » که به تازگی با او آشنا شده برای ازدواج جواب مثبت بدهد.
تصمیم کبری
« اتفاقی که می افتد این است که تو با کسی ازدواج می کنی که پذیرشی برای اختیار و آزادی تو به عنوان یک انسان ندارد. در واقع از چاله به چاه افتادن است و سیکل خشونت بر زنان تداوم پیدا می کند».
آیدا، مددکار اجتماعی اضافه می کند: « با اینکه دخترها دیگر چندان رویکردی مطابق با رویکرد خانواده و عرف به مسایل ندارند، باز هم اگر جایی پایشان به قانون یا خانواده گیر کند، می شوند همان دختران قبلی با همان درجه آسیب پذیری».
آیدا به جز ترمیم بکارت و ازدواج به شیوه سنتی، احساس گناه را یکی دیگر از نمودهای آسیب پذیری این دختران می داند: « خیلی باید بر روی مواردی که بکارت خود را به هر شکلی از دست داده و در همین ارتباط به مددکار مراجعه کرده اند، کار کرد تا بتوان موفق شد درصدی از احساس گناه را در ذهن آنها کمرنگ کرد».
آیدا که مدیرعامل یک سازمان غیر دولتی کودک و خانواده است و از سال ۱۳۷۹ در محلات جنوبی شهر قزوین کارگاه های مختلف آموزشی در مساجد برگزار کرده، تعریف می کند:« در یکی از کارگاه های ارتباط موثر، دختری به اسم کبری که از لحاظ جسمی وضعیت خوبی نداشت و با اینکه سی ساله بود به نظر ۱۱ یا ۱۲ ساله می آمد، آمد طرف من و گفت می توانم با شما به طور شخصی صحبت کنم، گفتم چرا نمی توانی و پرسیدم می خواهی بیرون قرار بگذاریم که گفت خانواده اش نمی گذارند هیچ جایی غیر از مسجد برود. کارگاه که تمام شد، او گفت که من بکارتم را از دست داده ام».
آیدا می گوید: « این مساله برای او خیلی سخت بود و اصلا نمی توانست هضمش کند و شروع کرد به گریه کردن و توضیح دادن درباره خانواده اش و متوجه شدم که به علت ضعف های جسمی که دارد خانواده اش به چشم یک دختر عقب افتاده به او نگاه می کنند».
به گفته این مددکار، کبری سرگذشتش را چنین بازگو کرده است: « یکی از دایی هایم که متاهل است و کارش فروش مواد مخدر است، از بچگی من را لمس می کرد، تا اینکه چند وقت پیش که موقعیت برایش پیش آمد، آمد طرفم و لباس هایم را درآورد اما کار خاصی نکرد. ولی دفعه دوم که چند روز پس از آن ماجرا بود، به من تجاوز کرد. همیشه فکر می کنم این سرنوشت شوم من بود که آن لحظه خانه خالی شد وگرنه در خانه ما هیچ وقت جای سوزن انداختن نیست. می خواستم گریه کنم، جیغ بزنم ولی می ترسیدم کسی بیاید و هر دو مان را بکشد».
آیدا توضیح می دهد که چند وقت بعد، دایی کبری بخاطر فروش مواد زندانی شد و به نظر می رسید لااقل برای مدتی نمی تواند به رفتار خود ادامه دهد، « ولی به هر حال کبری احساس گناه وحشتناکی داشت. در مقابل پیشنهاد ترمیم بکارت هم می گفت که هیچ بهانه ای برای از خانه خارج شدن یا استراحت کردن در خانه ندارد و در نهایت گفت به جای ترمیم بکارت تصمیم دارد که اصلا هیچ وقت ازدواج نکند».
بهای سلب آزادی
سمیه، یکی از دوستان نزدیک الهه، دختر ۲۸ ساله ای که دو سال پیش سقط جنین و ترمیم بکارت را تجربه کرده است، می گوید: «بعد از عمل ترمیم بکارت الهه، آرمن آمده بود و نوازشش می کرد. شاید یکی از مسایلی هم که باعث شد الهه با این قضیه خیلی راحت کنار بیاید، نوع برخورد شریک جنسی اش بود. یعنی الهه در رابطه با او خودش را قربانی نمی دید».
سمیه توضیح می دهد که الهه و آرمن پنج سال بود که با هم رابطه داشتند: « الهه از یک خانواده مذهبی مسلمان و آرمن، از خانواده یک کشیش مسیحی بود که مسلمان شدن اعضای خانواده برایشان تابو محسوب می شود. برای همین اصلا امکان ازدواج نداشتند».
او تعریف می کند: « با باردار شدن الهه، آرمن خیلی تلاش کرد تا توانست دکتر مطمئنی پیدا کند تا الهه بتواند هم بچه اش را سقط کند و هم با ترمیم بکارت به حالت اولیه برگردد و بعد گفت برو ازدواج کن. حالا هر دو شان ازدواج کرده اند ».
سمیه می گوید « به هر حال الهه بخاطر شرایط خانوادگی اش مجبور به ترمیم بکارت بود» و ادامه می دهد: « وگرنه خودش چون ارتباطش عاشقانه بود، عشق را پشتوانه می دانست و هیچ وقت حس گناه نداشت. حالا هم خیلی زندگی خوبی دارد. اصلا به آن ماجرا به چشم شکست نگاه نمی کند، فقط افسوس می خورد که نتوانسته با آرمن زندگی کند».
سمیه که مجرد و مترجم یک شرکت خصوصی است اعتقاد دارد: «باید کم کم همه بپذیرند که اگر رابطه جنسی بین دو نفر ایجاد می شود یک اتفاق خیلی طبیعی است و دلیلی ندارد که یک طرف قضیه بخواهد برود جراحی کند تا مبادا کسی بفهمد و شانس های ازدواجش را از دست بدهد».
او می گوید: « شاید کم کم این فرهنگ جا بیفتد. الان خیلی از پسرها هستند طرف دختری که تجربه جنسی ندارد نمی روند با این عنوان که این دختر "ببو گلابی" است. یعنی "پپه" است و هیچ چیز سرش نمی شود و نمی تواند شریک جنسی خوبی محسوب شود ».
لاله دختر دیگری است به سن و سال الهه که با دوست خود رابطه جنسی دارد اما می گوید: «هیچ وقت به ترمیم بکارت فکر هم نمی کنم.» می خندد و می پرسد: «بدوزیم؟ این می شود بکارت؟» و سوال می کند: «اصلا برای چه بکارت؟ من چند وقت دیگر سی ساله می شوم، مگر بچه ام که جامعه بخواهد جای من تصمیم بگیرد؟».
البه لاله انکار نمی کند که تا به حال بارها از طرف خانواده اش تهدید شده است که باید با آنها به پزشک زنان برود و تست سلامت بکارت بدهد: «اما به نظرم همه چیز بیشتر به دیدگاه خود آدم برمی گردد. به اینکه اعتقاد داریم حفظ حریم شخصی مان ارزش مقاومت دارد یا نه. اگر اعتقاد داریم، پس باید مقاومت کنیم. نمی شود یک جایی آزاد رفتار کرد، بعد فردایش رفت ماله کشید».
او اعتقاد دارد: « ترمیم بکارت نمونه خوبی است که نشان می دهد سلب آزادی یک فرد چه زن چه مرد در نهایت به ضرر خود کسانی که با انواع روش ها آزادی را سلب کرده اند تمام می شود. اگر آزاد بودیم هر کسی جفت خودش را پیدا می کرد، نه اینکه یک نفر که می خواهد زنش باکره باشد، با یک زن ترمیم بکارت کرده طرف باشد».
به خاطر یک مشت دلار
تأثر بهارک در مقابل این سوال که « آیا فکر نمی کند در واقع با ترمیم بکارت به همسر آینده اش دارد دروغ می گوید» در لحنش آشکار می شود: «خیلی انجام دادن ترمیم بکارت برایم سخت بود. در حد یک ضربه بود. افسردگی گرفته بودم و احساس می کردم از پسرها منزجر شده ام. برای همین شاید لذت هم ببرم از دروغی که به آن ها می گویم. شاید هم اصلا برایم مهم نباشد دروغ به حساب بیاید».
لیلا هم با لحظه ای تامل می پذیرد که « مسلم است که ترمیم بکارت یعنی دروغ، ولی علت این دروغ من نیستم، علت این دروغ فشارهای فرهنگی اجتماعی مان است».
او با این توضیح که در جامعه مان هیچ مردی پیدا نمی شود که باکره نبودن زن را بپذیرد، پیشاپیش خود را تبرئه می داند و می گوید: « اگر هم پیدا شود به عنوان اینکه زن هم مثل او آزاد است به آن نگاه نمی کند. این را وسیله ای می کند برای تحقیر و سرکوفت دایمی زن. انگار که لطف کرده و با او ازدواج کرده است ».
اما شهره، کارشناس ارشد مامایی که در مطبش ترمیم بکارت را برای مراجعان انجام می دهد، اعتقاد دارد: «خیلی از دخترها از باکره بودن به عنوان پوئن استفاده می کنند تا ازدواجی با شرایط بهتر داشته باشند؛ نه اینکه همسر کسی شوند که به آزادی شان احترام می گذارد ولی وضع مناسب مادی ندارد و معمولی است ».
شهره با تاکید بر اینکه « مردها هم خودشان باید کمی فکر کنند »، توضیح می دهد: « مردها دوست دخترهایشان را می برند که این عمل را انجام دهد. اما باز هم از همسر آینده شان توقع دارند که باکره باشد. یک لحظه هم حتی فکر نمی کنند که ممکن است او هم دروغ بگوید. شاید هم ترجیح می دهند دروغ بشنوند و از شنیدنش هم لذت می برند ».
عرف، فراتر از قانون و اختیار
گزارشی از جراحی ترمیم بکارت در ایران
صدای زنگ تلفن در نیمه شب طنین وحشتناکی دارد. آن سوی خط لیلا است. دختر دانشجویی که قرار است اواخر پاییز امسال ترمیم بکارت را تجربه کند. به سختی گریه می کند:« عذاب وجدان دارم.» کلمات برای دلداری او به کار می افتند، آنچنان که پتویی برای خاموشی حریق. اما دلداری دهنده خبرنگاری است که خود نیز در قبول کلمات خود مردد است.
اساس بر نابرابری است
« عمل ترمیم بکارت را کسی انجام می دهد که معتقد بوده روابط آزاد مناسب است و بکارت هم اهمیتی ندارد. ولی وقتی به مرحله ازدواج رسیده اتفاقا یادش افتاده که نه خیلی هم مهم است و همچین خبرهایی نیست ».
یک جامعه شناس با بیان این موضوع می گوید: « پس چون می خواهد شوهر مناسبی پیدا کند حاضر است به ارزش هایی تن دهد که بر بکارت به عنوان یک الزام انگشت می گذارد. یادش می رود که خودش کسی بوده که به آزادی انتخاب، عقیده داشته است ».
« از زاویه دید این دختر هم نگاه کنیم، تا حدی می شود عملش را فهمید. احساس می کند که در این جامعه هیچ پناهگاهی ندارد و از همه رانده شده است. حالا می خواهد یک پناهگاهی، زندگی امنی، آرامش خاطری برای خودش داشته باشد ».
این جامعه شناس و استاد دانشگاه ادامه می دهد: « در واقع این دختر هم می داند و فهمیده که حتی با یک شوهر ظاهرا روشنفکر هم ازدواج کند اگر بفهمد او بکارت ندارد، بعد از ازدواج زمینه خیلی خوبی برای انواع سرکوفت ها فراهم می شود. مثلا بعد از اینکه شیرینی های اول زندگی بگذرد، شوهر بر می گردد و می گوید تو "دست دوم" بودی، تو همان کسی هستی که اینطور و آنطور و همه زندگی اش را زهر می کند. چون یک چیزی در جامعه ما جا افتاده که تکان دادنش به این راحتی ها نیست ».
این جامعه شناس با عنوان کردن اینکه « نداشتن بکارت یک انتخاب است » می گوید: « ولی انتخابی که توام با خیلی از دشواری ها است.» و اضافه می کند: « از یک دختر چقدر می توانیم انتظار داشته باشیم؟ دختری که در عین حال که ایده آل ها و ارزش هایش عوض شده ولی خودش را تنها می بیند در برابر دنیایی از فشارهای هنجاری که تهدیدش می کند. ممکن است پای حرف آن دختر بنشینیم به او حق ندهیم و بگوییم که خودت بودی انتخاب کردی، حالا هم بکش. ولی این دختر تک و تنها است و هیچ حمایتی ندارد. از یک طرف طرز تفکر خودش را درست می داند و از طرف دیگر توان مقابله با فشارها را ندارد ».
این جامعه شناس تصریح می کند: « انتظار زیادی است که از این ها بخواهیم که "همگی پیشرو باشید و ارزش های فعلی را زیر و رو و ارزش های جدید را بارور کنید." آدم ها قابلیت هایشان متفاوت است. یکی بیشتر می تواند یکی کمتر، یکی از لحاظ مالی تامین است و می تواند محدوده اوقات فراغت و حلقه دوستان خود را طوری تنظیم کند که در برابر فشارها مقاوم باشد. یکی نمی تواند. می خواهم بگویم قضیه چند بعدی است ».
او عقیده دارد که « فرهنگ سنتی اساسش بر نابرابری است و با پیش فرض هایی هم این نابرابری را حفظ می کند ».
« مثلا می گویند شهوت در پسر بیشتر است و ... به این ترتیب، توجیه می کنند که چرا پسرها دستشان برای تجربه جنسی پیش از ازدواج باز است ولی دخترها به هیچ وجه نباید تجربه کنند و باید آفتاب و مهتاب ندیده باشند. اولین تجربه جنسی شان هم باید در خانه شوهر باشد ».
این جامعه شناس نتیجه می گیرد: « پس اشکال کار از این دختر نیست که عدم صداقت پیشه می کند، از آن مردی هست که این ارزش های سلطه طلبانه خودش را تحمیل می کند به یک دختری که قرار است همه سرنوشتش را به دست او بسپارد؛ و از جامعه ای است که از این مردان و انتظارهای نابجای آنها حمایت می کند تا به رغم اینکه خودشان امکان کسب تجربه جنسی داشته اند، این حق را به صورت برابر برای همسر آینده شان قایل نباشند».
ترمیم چه چیزی؟
« کمترین سنی که تا بحال برای ترمیم به من مراجعه کرده، دختر ۱۶ ساله ای بوده است از جنوب شهر تهران که به علت تجاوز در جاده ساوه بکارتش را از دست داده بود و خانواده اش قبل از اینکه او را که کاملا در شوک بود برای مشاوره روانی ببرند، آورده بودند پیش من تا بکارتش را ترمیم کنم».
شهره، کارشناس ارشد مامایی که در مطب خود در شمال تهران ترمیم بکارت انجام می دهد، متقاضیان خود را از لحاظ سنی از این دختر ۱۶ ساله تا دو زن ۴۷ و ۴۸ ساله معرفی می کند: « این خانم ها تا به این سن ازدواج نکرده بودند و حالا یک بار رابطه جنسی برقرار کرده و بکارتشان را از دست داده بودند، آمده بودند می خواستند سریع ترمیم کنند. با اینکه حتی احتمال ازدواج هم نمی دادند اما می خواستند حتما از نظر جسمی باکره به نظر بیایند ».
او همچنین مراجعان ترمیم بکارت را از یک طیف خاص نمی شمرد و می گوید که در میان آنها به جز وضع مادی شان که از همه نوعی هست، از نظر عقیدتی هم تفاوت هایی وجود دارد: « از دختران با مانتو و روسری هستند تا آنهایی که چادر و مقنعه به سر دارند».
شهره می گوید که ترمیم بکارت را از زمان گذراندن طرح رشته مامایی اش در بومهن آغاز کرده است: « متوجه شده بودم که مراجعانم در آنجا نه به طور مستقیم که به طور غیر مستقیم می خواهند بدانند که من ترمیم بکارت انجام می دهم یا نه، تا اینکه دختری دبیرستانی که می گفت بر اثر یک اتفاق بکارتش را از دست داده پیش من آمد و خیلی نگران بود که در آینده مشکلی برای ازدواجش پیش بیاید و من برای اولین بار عمل ترمیم را روی او انجام دادم ».
او درباره چگونگی ترمیم بکارت توضیح می دهد: « مساله اصلی ترمیم بکارت بالا رفتن اعتماد به نفس دخترها است وگرنه هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. فقط کمی دهانه واژن را تنگ می کنیم تا نزدیکی به آسانی صورت نگیرد» و ادامه می دهد: «اگر نزدیکی یک یا دو بار صورت گرفته باشد، نیازی به کار کردن داخل واژن نیست و فقط کافی است ورودی را تنگ کنیم که بیشتر از نیم ساعت طول نمی کشد، اما اگر رابطه بیشتر از یک یا دو بار بوده باشد، مجبوریم در داخل واژن هم کار کنیم که این در حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت طول می کشد ».
این کارشناس ارشد مامایی می گوید که هیچ آموزشی در زمینه عمل جراحی بکارت ارائه نمی شود و می گوید که خودش هم با جستجو در سایت های پزشکی غیر ایرانی سعی می کند اطلاعاتش را در این زمینه کامل کند: «مثلا متوجه شده ام که در آلمان هم این عمل احتمالا بیشتر برای مهاجران کرد و ترک انجام می گیرد. فقط روش آنجا با ما متفاوت است. آنها یک هفته پیش از عروسی کپسولی حاوی ماده رنگی قرمز را در واژن عروس جاسازی می کنند. وقتی که نزدیکی صورت می گیرد این کپسول باز می شود و ماده رنگی قرمز بیرون می ریزد و داماد فکر می کند که خون آمده است ».
او ادامه می دهد: «چنین تصوری وجود دارد که در نزدیکی با دختر باکره باید حتما خونریزی ایجاد شود. این تصور در ایران هم وجود دارد در صورتی که ۶۰ درصد زنان آسیایی پرده بکارت حلقوی دارند».
شهره که اعتقاد دارد «هر کاری که غیر قانونی انجام شود، آدم های بدون صلاحیت هم واردش می شوند»، این موضوع را یکی از علل تفاوت هزینه این عمل در مراکز مختلف می داند: «من خودم ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان می گیرم، ولی دیده ام که کسی با ۷۰ هزار تومان هم انجام می دهد. اما چه کسی؟ کسی که حتی دیپلم هم ندارد. این آدم سقط جنین هم انجام می دهد و تا به حال ندیده ام که مراجعانش بمیرند ولی ترمیم بکارت را چگونه انجام می دهد، نمی دانم. فقط یک بار یکی از مراجعانش را معاینه کردم و واقعا از کاری که کرده بود، وحشت کردم. در حقیقت دو تا کوک بزرگ زده و دوخته بود».
این ماما که از بیهوشی موضعی برای ترمیم بکارت استفاده می کند، بجز خون ریزی حین عمل، خون ریزی پس از عمل را در حد لکه بینی توصیف می کند و مقدار کمی استراحت را هم کافی می داند. او می گوید: «اما بیمار باید یک ماه بعد دوباره برای معاینه مراجعه کند».
شهره می گوید این عمل، چون « جزو کارهای روزمره کلینیک ها محسوب نمی شود»، در مطب انجام می گیرد، اما این جراحی را، هرچند که مخفیانه انجام می شود، غیرقانونی نمی داند: « ما همان کاری را انجام می دهیم که مراجعانمان از ما می خواهند. قانون هم که ترجیح می دهد با سکوت و پرده پوشی با قضیه رو به رو شود، بنابراین کار ما نه غیر اخلاقی و نه غیر قانونی است».
اگر زوج نداند...
زهره ارزنی، وکیل دادگستری که می گوید هیچ جایی در قانون ما گفته نشده که دختر باید باکره باشد، توضیح می دهد: « رابطه جنسی چیزی است که تا آنجایی که شارع توانسته تلاش کرده که مکتوم بماند. کسی هم وظیفه ای ندارد از کسی در این باره سوال کند با اینکه متاسفانه الان در جامعه ما کاری می کنند که همه به زنا کردن اعتراف کنند».
او در ادامه تعریف می کند: « موردی داشتم که زوجه بعد از ۱۰ روز که از عقد دایم گذشته بود، می گفت فقط طلاق می خواهد. تعجب کردم که در عرض ۱۰ روز چه چیزی می تواند بفهمد که بخواهد جدا شود. وقتی پرسیدم، گقت که من قبل از عروسی هم می دانستم این زندگی ارزشی ندارد ولی اصلا عروسی کردن من فرمالیته بود. چون قبل از عروسی بین ما نزدیکی اتفاق افتاده بود، صبر کردم ازدواج کنیم و بعد جدا شوم تا باکره نبودنم توجیه داشته باشد».
ارزنی تصریح می کند: « این عرف جامعه ما است که هنوز بکارت را اینقدر مهم می داند، در صورتی که در قانون ما آنقدر به این مساله پرداخته نشده است ».
به گفته زهره ارزنی ترمیم بکارت صرفا در صورتی که همسر آینده دختر، از موضوع بی اطلاع باشد، در صورت بر ملا شدن می تواند تبعات قانونی به همراه داشته باشد.
وی به ماده ۱۱۲۸ در قانون مدنی ایران در قسمت «خیارهای فسخ نکاح» اشاره می کند که در آن آورده شده است:« هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد آن بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه شرط مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا (یعنی بر اساس عرف ) بر آن واقع شده باشد».
ارزنی اضافه می کند:« در نظر مشورتی این ماده آمده است که برای مثال اگر زوج هنگام ازدواج شرط بکارت نموده باشد، اگر بعد از ازدواج مشخص شود که با زوجه جماع شده، هر چند پرده بکارت سالم و موجود از نوع حلقوی باشد باز زوج دارای حق فسخ خواهد بود ».
این وکیل دادگستری توضیح می دهد: « در حقیقت اینجا نبود بکارت را صرفا در صورت عدم اطلاع پیشین زوج ، یکی از موارد حق فسخ می دانند و چون نگاه عامه جامعه ما این است که دختری که ازدواج نکرده باکره است، حتی اگر شرط بکارت به صراحت انجام نشود و بعد از ازدواج مشخص شود که باکره نیست مرد می تواند بر همین اساس فسخ ازدواج را بخواهد».
زهره ارزنی همچنین به نظر اداره حقوقی که در سال ۱۳۷۶ صادر شده و در آن آمده که منظور از بکارت صرفا داشتن پرده بکارت نیست بلکه « در درجه اول همان نزدیکی است » اشاره می کند و می گوید: « البته دادگاه ها مجبور نیستند از نظریه اداره حقوقی پیروی کنند. می توانند پیروی نکنند و بگویند ترمیم بکارتی انجام شده و دختر را در حکم باکره بگیرند و فسخ نکاح را انجام ندهند. اما معمولا به این نظر حقوقی توجه می کنند».
رسمی که با بخیه رنگ می گیرد
((« در شب زفاف و پس از آن که عروس و داماد به حجله می رفتند، فردی به عنوان ینگهدر پشت در منتظر می ماند تا دستمالی را که نشان از سلامت دختر است تحویل بگیرد و بانشان دادن آن به مادر شوهر و مادر زن انعامی نیز نصیب خود کند. اگر دستمال سفید بودکه غوغایی به پا می شد و بی آبرویی دختر و خانواده وی را به همراه داشت و احتمالداشت به دست پدر یا برادر "باغیرت"، خونش "مثل سگ" ریخته شود. البته این اتفاق کممی افتاد. گاه عروس سر داماد را کلاه می گذاشت و دستمالی را که به خون کبوتر آغشتهبود، به کار می برد».
« رسم دستمال بینی، مربوط به ایرانی است که هنوز علمپزشکی در آن پیشرفت نکرده بود و جراحی دخترانی که پیش از ازدواج خود را "لو" دادهبودند، رایج نشده بود.»)) محمود کتیرایی - از خشت تا خشت
سابقه جراحی هایمن یا پرده بکارت در ایران از نظر تاریخی دارای مبنای دقیقی نیست؛ چرا که همواره پنهانی انجام می شده و کمتر سخنی از آن می رفته است. به همین دلیل، سابقه و میزان رواج آن، ثبت نشده است.
اما می توان گفت به موازات افزایش آزادی های روابط دختران و پسران و گسترش روابط جنسی، این نوع جراحی نیز افزایش داشته است.
جراحی پنهانی، بدون استفاده از روشهای علمی
تغییر در هنجارهای اجتماعی و سبک زندگی، افزایش روابط جنسی دختران و پسران را به همراه داشته است، اما همچنان بسیاری از دختران و پسران، وجود هایمن (پرده بکارت) را به عنوان پیش شرطی برای ازدواج، مهم می شمارند.
به همین دلیل، انجام جراحی ترمیم هایمن در ایران رشد قابل توجهی داشته، به طوری که به نظر می رسد بسیاری از ماماها و پزشکان متخصص زنان این نوع جراحی را انجام می دهند.
فراگرفتن این نوع جراحی به صورت تجربی است. به این معنا که فردی که دارای اطلاعاتی در حد یک فوق دیپلم مامایی است، تنها با چند بار حضور هنگام این جراحی، توانایی جراحی را پیدا خواهد کرد. جراحی که شامل زدن چند بخیه است که بیش از نیم ساعت وقت نیاز ندارد و همیشه نیز در مطب و در ساعات خلوت انجام می شود
خانم دکتر شیوا، که خود نیز چند مورد جراحی هایمن انجام داده، می گوید که نبود منابع آموزشی سبب شده تا این عمل، به صورت تجربی فراگرفته شود: «تمام منابع علمی پزشکی که در دانشگاه ها تدریس می شود، براساس منابع خارجی است و روش های خاص آن نیز تشریح شده است. به طور مثال برای جراحی های گوش، حلق، بینی و امثال آن روش های مختلفی وجود دارد که هر کدام نیز تشریح شده است؛ اما از آن جایی که این نوع عمل در دیگر کشورها معنایی ندارد، هیچ منبع علمی برای آن موجود نیست. در فارسی هم اگر منابعی باشد، برای سرپوش گذاشتن بر روی این موضوع، مخفی مانده و یا می ماند و تنها از طریق تجربی می توان این کار را انجام داد».
در واقع هر کس شیوه خاص خود را به کار می گیرد که حاصل مشاهدات پیشین وی به عنوان دستیار پزشک بوده است.
دستمزدهای میلیونی برای چند بخیه
براساس اظهارات دکتر شیوا، کل جریان عمل محدود به زدن چند بخیه است که در نهایت منجر به خونریزی در شب زفاف شود. براساس نرخ بازار دارویی کشور، قیمت نخ بخیه ایرانی ۶۰۰ تومان و خارجی آن سه هزار تومان است؛ اما هزینه زدن این بخیه ها در نقاط مختلف تهران متفاوت است.
هزینه این عمل نیم ساعته که همراه با بی حسی موضعی است، از ۲۰۰ هزار تومان تا هفت میلیون تومان در تهران متغیر است. این نوع نوسان قیمت بستگی به این دارد که مطب در کجای تهران (شمال، شرق، غرب و یا جنوب) واقع شده باشد.
در جراحی های ساده هزینه ها از ۲۰۰ هزار تا ۵/۱میلیون تومان متغیر است؛ اما در جراحی هایی که از روش های جراحی پلاستیک و لیزر به عنوان از بین بردن جای بخیه استفاده می شود، ارقام تا ۷ میلیون تومان نیز افزایش می یابد. این نوع جراحی ها نیز در مطب انجام می شود و حدود ۵/١ ساعت زمان می برد. تنها امتیاز آن این است که در این شیوه، حتی پزشکی قانونی نیز متوجه ترمیم هایمن نمی شود.
رونق بازار این ماماها به حدی است که مامایی که تا چند سال پیش در ورامین کار می کرده، بعد از ارتقای محل کارش به خیابان خراسان، پیروزی و بعد از آن میدان هفت حوض، اکنون در جردن مطب دایر کرده است.
گروه سنی مراجعان و انگیزه جراحی
بسیاری از پزشکانی که این عمل جراحی را انجام می دهند، از گفتگو درباره آن، بخصوص با خبرنگاران پرهیز دارند. این پزشکان که مراجعان خود را هم با احتیاط و صرفا در صورت داشتن معرف می پذیرند، حتی اگر تایید کنند که در این عمل جراحی شرکت داشته اند، بلافاصله تاکید می کنند که آن را صرفا در مواردی معدود برای دوستان و آشنایانشان، و فقط «به قصد کمک» انجام داده اند.
از سوی دیگر، مراجعان هم تلاش می کنند تا حد امکان هویت و مشخصات شخصی خود را پنهان نگه دارند و ردی از خود، برجای نگذارند.
در این شرایط، نمی توان آمار درستی در خصوص سن مراجعان و یا تغییراتی که ظرف سال های گذشته در این خصوص داشته ارایه کرد؛ اما بر اساس حدس هایی که برخی دکتران از روی چهره مراجعانشان زده اند، می توان تخمین زد که سن مراجعان از ۱۴ تا زیر ۳۰ سال است.
دکتر شیوا که بیشتر مراجعانش دختران ۲۰ تا ۲۴ ساله بوده اند، علت تمایل دختران به انجام این جراحی را نوعی «عذاب وجدان» و برای «تسکین روح» می داند.
« بیشتر دخترانی که به من مراجعه می کنند، به دلیل قرار گرفتن در شرایط عاشقانه و یا وابستگی به طرف مقابل تن به این رابطه داده اند و پس از آن به دلیل درگیری های روحی که برایشان ایجاد شده و یا موقعیت ازدواجی که برایشان پیش آمده، اقدام به جراحی می کنند. این دختران به نوعی، اخلاقیات برایشان اهمیت بالایی دارد و درونشان ریشه دارتر است. این گروه معمولاً از خانواده های مذهبی و سنتی هستند؛ اما گروه دیگری هستند که روابط جنسی بخشی از زندگی شان است. این گروه نیاز و ضرورتی برای جراحی نمی بینند».
به اعتقاد دکتر مصطفی اقلیما، رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران و بازرس مجمع انجمن های علمی گروه پزشکی، دلیلی که دختران را به این نوع جراحی ترغیب می کند، خانواده های سنتی و «متعصبی» است که وجود هر رابطه ای را برای دخترانشان ننگ آور می دانند.
برخی از این خانواده ها، اگر از روابط دوستی دخترانشان، حتی در سطحی ساده باخبر شوند، آنها را «دختران بدی» تلقی می کنند که باید طرد یا مجازات شوند؛ مجازاتی که در جامعه های بسته تر و سنتی تر، حتی تهدید به مرگ را هم شامل می شود.
تنهایی در اتاق جراحی
دکتر شیوا می گوید: « در اکثر موارد دختران تنها به مطب مراجعه می کنند و حتی پسرانی که با آنها رابطه داشته اند نیز حاضر نیستند با آنها همراه شوند؛ شاید به این دلیل که حاضر نیستند مسوولیت عملی را که انجام داده اند، برعهده بگیرند؛ حتی در شرایطی که هزینه آن را خود پرداخت کرده باشند. در این موارد نوعی اصرار از سوی پسر برای انجام این عمل وجود دارد که دلیل آن "از سر باز کردن" دختر است».
او در خصوص «داستان سرایی»های دختران هنگام بازگویی شرح حال خود، می گوید: «دختران در بدو ورود ابتدا سناریویی را که از پیش طراحی کرده اند را می گویند. اکثراً می گویند که یا وقتی از دیوار می پریدند، ضربه خورده اند، یا با شدت به تخت خورده و یا زمانی که پدرش در حال تنبیه وی با چوب بوده، دچار این اتفاق شده؛ اما پس از آن، گریه و ناله شان شروع می شود و حقیقت را می گویند».
حاکمیت روشهای سنتی در کنار روابط آزاد
بسیاری از پسرهای نسل کنونی، روابط جنسی را جزیی اصلی و تفکیک ناپذیر از دوستی های خود می دانند و آن را روابطی طبیعی بر می شمرند که نشانه «رهایی از تفکرات پوسیده و سنتی» است. اما عمر این باور، تا زمانی است که بخواهند شریک زندگی مشترک خود را انتخاب کنند.
پسرهای امروزی هنوز هم هنگام ازدواج خواهان دختری هستند که پیش از آن رابطه ای نداشته است. از همین رو است که هنوز هم همچون سالیان پیش، نامعمول نیست که خانواده دختر و پسر، دختر را پیش از ازدواج نزد ماما ببرند تا از صحت و سلامت وی مطمئن شوند.
دکتر شیوا می گوید: «معمولاً دخترانی که دچار "مشکل" هستند، چند روز پیش از مراجعه همراه خانواده، به تنهایی می آیند و با اعلام مشکل خود، درخواست می کنند که مساله پنهان بماند».
دکتر اقلیما، مدعی است که بخش عمده ای از مردان در یک رابطه به دنبال برقراری روابط جنسی هستند و احساسات و داشتن دوستی هم فکر برایشان بی ارزش است.
او می گوید: «بسیاری از مردان با وجود آن که با دختران زیادی دوست بوده و رابطه داشته اند؛ اما هنگام ازدواج به سراغ فردی می روند که چیزی از گذشته وی و روابطش نمی دانند و یا خانواده سلامت اخلاقی وی را تایید می کنند. در واقع ندانستن را بهتر از دانستن می دانند و از سوی دیگر برای آن که شنیدن دروغ برایمان لذت بخش تر است، دروغ را بهتر باور می کنیم. دختران نیز به دلیل شرایط نامناسب فرهنگی و اجتماعی که وجود دارد، علی رغم آن که به عنوان یک انسان باید از لذت های زندگی بهره مند شوند؛ اما برای ادامه زندگی مجبور به پنهان کاری هستند. پس بسیاری اقدام به جراحی می کنند».
رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران، معتقد است: «زمانی که قانون را مردان می نویسند، همه چیز به نفع آنان و در جهت لذت بردن و جلب رضایت آنان است و در مقابل این زن است که باید سرکوب شود، زیبایی های خود را پنهان کند؛ چرا که شهوت طلبی مردان به پای آنان نوشته می شود، غافل از این که این مرد است که با استفاده از روش های مختلف چرب زبانی و بازی در نقش یک عاشق، به دنبال به دست آوردن زن است که پس از بهره مندی نیز به سادگی وی را رها می کند و زنی را برای مدت ها شکست خورده، افسرده و نامطمئن نسبت به جامعه بر جای می گذارد».
با وجود آن که در روابط دختران و پسران ظرف سال های گذشته تغییرات زیادی ایجاد شده، اما همچنان تفکر سنتی وجود دارد که ریشه آن در مردان، قوی تر از دختران است. چه طی این سال ها، دختران بسیاری خود را با «تفکر نوی» آزادی روابط وفق داده اند و باور دارند که این روابط علاوه بر ارضای یک نیاز، برای افزایش عشق و علاقه لازم است و باید از آنچه «تفکرات پوسیده مادربزرگ ها» می نامند، گذر کرد؛ اما از سوی دیگر همچنان این تفکر در مردان وجود دارد که دختری که امروز با تو است و تن به خواسته تو داده، فردا روز نیز می تواند از آن دیگری باشد.
دکتر اقلیما، در این زمینه نیز می گوید: « در شرایطی که بیشتر پسران مخصوصاً زیر ۲۷ سال، رابطه جنسی را به طور کامل تجربه کرده اند، می توان دریافت که این افراد با زنان و دخترانی که در همین جامعه هستند، رابطه داشته اند؛ اما با حذف و ندیده گرفتن موارد خود، به سراغ فردی می روند که اطلاعاتی از وی ندارند، که این امر ناشی از عدم قبول واقعیات موجود و تمایل به ندانستن حقیقت و دروغ شنیدن است».
دروغ را ترجیح می دهند
در همان حال که دولت ایران در عرصه عمومی می کوشد با اقداماتی چون «مبارزه با بدحجابی» دختران این کشور را مقید کند تا پایبندی خود به یکسری از شئون سنتی – مذهبی را نمایش دهند، در عرصه خصوصی بسیاری از این دختران خود از ساز و کارهایی بهره می گیرند تا پایبند به نظر برسند.
ترمیم بکارت یکی از این ساز و کارها است در جامعه ای که رابطه جنسی خارج از ازدواج را عیب و جرم تلقی می کند؛ بخصوص برای دختران.
مثل تاجی بر سر
« دوست پسرم را خیلی دوست داشتم؛ عاشقش بودم. بعد از یک سال رابطه تصمیم به ازدواج گرفت. اما نه با من. برای همین حس کردم فقط می خواسته از من استفاده کند».
این حرف بهارک است. او ۲۳ سال سن دارد، دیپلمه و منشی مطب دکتری است در یکی از خیابان های شمال تهران. خودش هم ساکن همین منطقه است. بهارک فروردین امسال عمل ترمیم بکارت را انجام داده است: « دکتر آشنای دوستم بود، از من ۴۰۰ هزار تومان گرفت. نیم ساعت هم بیشتر طول نکشید. درد هم نداشت فقط استرس خودم باعث شده بود احساس درد کنم. بعد از عمل هم درد زیادی نداشتم. الان فقط موقع عادت ماهیانه درد کمی احساس می کنم».
او با اینکه می گوید «چون رابطه را استفاده مردها دیدم از خانم ها، کاری کردم تا دیگر نتوانم با کسی سکس داشته باشم»، پنهان نمی کند که « آدم فقط بخاطر خودش زندگی نمی کند. بخاطر جامعه و اطرافیان باید همچین کاری بکند. اگر خانواده ام پشتیبانم بودند، دیگر جامعه برایم ارزشی نداشت. ولی وقتی می دانم خانواده ام هم مثل جامعه فکر می کنند، چطور می توانم تن به عمل ترمیم ندهم؟».
بهارک موهای های لایت شده و پوششی به مد روز دارد. کفش های قرمزش چشم را در اولین لحظه می گیرد. روی کفش هایش با رنگ سیاه علامت مرگ نقش شده است؛ می گوید: « اگر بخواهم فقط به احساسم فکر کنم یک آینده تباه شده خواهم داشت. شاید هم وقتی که ازدواج کنم، نتوانم رابطه ای به خوبی رابطه ای را که با او داشتم با شوهرم داشته باشم، ولی من نمی توانم آینده ام را خراب کنم. من خودم پسرهایی را دیده ام که هر شب با یک دختر هستند، اما پای ازدواج که می رسد دختری را می خواهند که دست نخورده باشد».
او تاکید می کند که خانواده اش از آن خانواده هایی نیست که دختر در آنها حتما مجبور به ازدواج باشد ولی اضافه می کند: «از اینکه راحتی ذهنی دارم خوشحالم. مثلا صحبت از خواستگار که می شود، خب استرس ندارم دیگر».
بهارک می گوید: « مردهای جامعه مان، دختری را که پرده بکارت داشته باشد سریع می پسندند» و تعریف می کند: «در این مدت من با دو پسر آشنا شدم که وقتی فهمیدند من باکره هستم، سریع عاشقم شدند و می خواستند هر جوری که شده با خودشان نگه ام دارند.» لحظه ای مکث می کند و ادامه می دهد: «مثل یک تاج روی سرشان».
اما لیلا که دانشجوی رشته مدیریت در یکی از شهرهای مرکزی کشور و ساکن خوابگاه دانشجویی است و می خواهد از فرصت ترم تحصیلی و دوری از خانواده استفاده کند تا در یکی از روزهای پاییز ترمیم بکارت کند، جور دیگری به قضیه می پردازد: « در کشوری که آزادی کلام نداریم، چطور می توانیم آزادی بدن داشته باشیم؟».
لیلا دختر «خانواده شهید» است و این موضوع را در اجبار برای ترمیم بکارت به طور مضاعف موثر می داند:« مشخص است، جامعه دید دیگری روی ما دارد».
این دختر جوان که تاکید می کند «ندانسته به سرم همچین بلایی آمد»، توضیح می دهد: « البته تجاوزی در کار نبود، اما فکر می کردم می خواهیم برای همیشه با هم بمانیم. اگر می فهمیدم اصلا به من نمی خورد، هیچ وقت همچین کاری نمی کردم. من آن موقع نمی دانستم که او یک معتاد به کراک است».
لیلا می گوید هیچ اهمیتی ندارد که برای ترمیم بکارت چقدر درد بکشد و می خواهد با وامی که یکی از دوستانش قرار است برایش بگیرد، خرج عمل را جور کند تا بعد از آن بتواند به « پسر مذهبی ای » که به تازگی با او آشنا شده برای ازدواج جواب مثبت بدهد.
تصمیم کبری
« اتفاقی که می افتد این است که تو با کسی ازدواج می کنی که پذیرشی برای اختیار و آزادی تو به عنوان یک انسان ندارد. در واقع از چاله به چاه افتادن است و سیکل خشونت بر زنان تداوم پیدا می کند».
آیدا، مددکار اجتماعی اضافه می کند: « با اینکه دخترها دیگر چندان رویکردی مطابق با رویکرد خانواده و عرف به مسایل ندارند، باز هم اگر جایی پایشان به قانون یا خانواده گیر کند، می شوند همان دختران قبلی با همان درجه آسیب پذیری».
آیدا به جز ترمیم بکارت و ازدواج به شیوه سنتی، احساس گناه را یکی دیگر از نمودهای آسیب پذیری این دختران می داند: « خیلی باید بر روی مواردی که بکارت خود را به هر شکلی از دست داده و در همین ارتباط به مددکار مراجعه کرده اند، کار کرد تا بتوان موفق شد درصدی از احساس گناه را در ذهن آنها کمرنگ کرد».
آیدا که مدیرعامل یک سازمان غیر دولتی کودک و خانواده است و از سال ۱۳۷۹ در محلات جنوبی شهر قزوین کارگاه های مختلف آموزشی در مساجد برگزار کرده، تعریف می کند:« در یکی از کارگاه های ارتباط موثر، دختری به اسم کبری که از لحاظ جسمی وضعیت خوبی نداشت و با اینکه سی ساله بود به نظر ۱۱ یا ۱۲ ساله می آمد، آمد طرف من و گفت می توانم با شما به طور شخصی صحبت کنم، گفتم چرا نمی توانی و پرسیدم می خواهی بیرون قرار بگذاریم که گفت خانواده اش نمی گذارند هیچ جایی غیر از مسجد برود. کارگاه که تمام شد، او گفت که من بکارتم را از دست داده ام».
آیدا می گوید: « این مساله برای او خیلی سخت بود و اصلا نمی توانست هضمش کند و شروع کرد به گریه کردن و توضیح دادن درباره خانواده اش و متوجه شدم که به علت ضعف های جسمی که دارد خانواده اش به چشم یک دختر عقب افتاده به او نگاه می کنند».
به گفته این مددکار، کبری سرگذشتش را چنین بازگو کرده است: « یکی از دایی هایم که متاهل است و کارش فروش مواد مخدر است، از بچگی من را لمس می کرد، تا اینکه چند وقت پیش که موقعیت برایش پیش آمد، آمد طرفم و لباس هایم را درآورد اما کار خاصی نکرد. ولی دفعه دوم که چند روز پس از آن ماجرا بود، به من تجاوز کرد. همیشه فکر می کنم این سرنوشت شوم من بود که آن لحظه خانه خالی شد وگرنه در خانه ما هیچ وقت جای سوزن انداختن نیست. می خواستم گریه کنم، جیغ بزنم ولی می ترسیدم کسی بیاید و هر دو مان را بکشد».
آیدا توضیح می دهد که چند وقت بعد، دایی کبری بخاطر فروش مواد زندانی شد و به نظر می رسید لااقل برای مدتی نمی تواند به رفتار خود ادامه دهد، « ولی به هر حال کبری احساس گناه وحشتناکی داشت. در مقابل پیشنهاد ترمیم بکارت هم می گفت که هیچ بهانه ای برای از خانه خارج شدن یا استراحت کردن در خانه ندارد و در نهایت گفت به جای ترمیم بکارت تصمیم دارد که اصلا هیچ وقت ازدواج نکند».
بهای سلب آزادی
سمیه، یکی از دوستان نزدیک الهه، دختر ۲۸ ساله ای که دو سال پیش سقط جنین و ترمیم بکارت را تجربه کرده است، می گوید: «بعد از عمل ترمیم بکارت الهه، آرمن آمده بود و نوازشش می کرد. شاید یکی از مسایلی هم که باعث شد الهه با این قضیه خیلی راحت کنار بیاید، نوع برخورد شریک جنسی اش بود. یعنی الهه در رابطه با او خودش را قربانی نمی دید».
سمیه توضیح می دهد که الهه و آرمن پنج سال بود که با هم رابطه داشتند: « الهه از یک خانواده مذهبی مسلمان و آرمن، از خانواده یک کشیش مسیحی بود که مسلمان شدن اعضای خانواده برایشان تابو محسوب می شود. برای همین اصلا امکان ازدواج نداشتند».
او تعریف می کند: « با باردار شدن الهه، آرمن خیلی تلاش کرد تا توانست دکتر مطمئنی پیدا کند تا الهه بتواند هم بچه اش را سقط کند و هم با ترمیم بکارت به حالت اولیه برگردد و بعد گفت برو ازدواج کن. حالا هر دو شان ازدواج کرده اند ».
سمیه می گوید « به هر حال الهه بخاطر شرایط خانوادگی اش مجبور به ترمیم بکارت بود» و ادامه می دهد: « وگرنه خودش چون ارتباطش عاشقانه بود، عشق را پشتوانه می دانست و هیچ وقت حس گناه نداشت. حالا هم خیلی زندگی خوبی دارد. اصلا به آن ماجرا به چشم شکست نگاه نمی کند، فقط افسوس می خورد که نتوانسته با آرمن زندگی کند».
سمیه که مجرد و مترجم یک شرکت خصوصی است اعتقاد دارد: «باید کم کم همه بپذیرند که اگر رابطه جنسی بین دو نفر ایجاد می شود یک اتفاق خیلی طبیعی است و دلیلی ندارد که یک طرف قضیه بخواهد برود جراحی کند تا مبادا کسی بفهمد و شانس های ازدواجش را از دست بدهد».
او می گوید: « شاید کم کم این فرهنگ جا بیفتد. الان خیلی از پسرها هستند طرف دختری که تجربه جنسی ندارد نمی روند با این عنوان که این دختر "ببو گلابی" است. یعنی "پپه" است و هیچ چیز سرش نمی شود و نمی تواند شریک جنسی خوبی محسوب شود ».
لاله دختر دیگری است به سن و سال الهه که با دوست خود رابطه جنسی دارد اما می گوید: «هیچ وقت به ترمیم بکارت فکر هم نمی کنم.» می خندد و می پرسد: «بدوزیم؟ این می شود بکارت؟» و سوال می کند: «اصلا برای چه بکارت؟ من چند وقت دیگر سی ساله می شوم، مگر بچه ام که جامعه بخواهد جای من تصمیم بگیرد؟».
البه لاله انکار نمی کند که تا به حال بارها از طرف خانواده اش تهدید شده است که باید با آنها به پزشک زنان برود و تست سلامت بکارت بدهد: «اما به نظرم همه چیز بیشتر به دیدگاه خود آدم برمی گردد. به اینکه اعتقاد داریم حفظ حریم شخصی مان ارزش مقاومت دارد یا نه. اگر اعتقاد داریم، پس باید مقاومت کنیم. نمی شود یک جایی آزاد رفتار کرد، بعد فردایش رفت ماله کشید».
او اعتقاد دارد: « ترمیم بکارت نمونه خوبی است که نشان می دهد سلب آزادی یک فرد چه زن چه مرد در نهایت به ضرر خود کسانی که با انواع روش ها آزادی را سلب کرده اند تمام می شود. اگر آزاد بودیم هر کسی جفت خودش را پیدا می کرد، نه اینکه یک نفر که می خواهد زنش باکره باشد، با یک زن ترمیم بکارت کرده طرف باشد».
به خاطر یک مشت دلار
تأثر بهارک در مقابل این سوال که « آیا فکر نمی کند در واقع با ترمیم بکارت به همسر آینده اش دارد دروغ می گوید» در لحنش آشکار می شود: «خیلی انجام دادن ترمیم بکارت برایم سخت بود. در حد یک ضربه بود. افسردگی گرفته بودم و احساس می کردم از پسرها منزجر شده ام. برای همین شاید لذت هم ببرم از دروغی که به آن ها می گویم. شاید هم اصلا برایم مهم نباشد دروغ به حساب بیاید».
لیلا هم با لحظه ای تامل می پذیرد که « مسلم است که ترمیم بکارت یعنی دروغ، ولی علت این دروغ من نیستم، علت این دروغ فشارهای فرهنگی اجتماعی مان است».
او با این توضیح که در جامعه مان هیچ مردی پیدا نمی شود که باکره نبودن زن را بپذیرد، پیشاپیش خود را تبرئه می داند و می گوید: « اگر هم پیدا شود به عنوان اینکه زن هم مثل او آزاد است به آن نگاه نمی کند. این را وسیله ای می کند برای تحقیر و سرکوفت دایمی زن. انگار که لطف کرده و با او ازدواج کرده است ».
اما شهره، کارشناس ارشد مامایی که در مطبش ترمیم بکارت را برای مراجعان انجام می دهد، اعتقاد دارد: «خیلی از دخترها از باکره بودن به عنوان پوئن استفاده می کنند تا ازدواجی با شرایط بهتر داشته باشند؛ نه اینکه همسر کسی شوند که به آزادی شان احترام می گذارد ولی وضع مناسب مادی ندارد و معمولی است ».
شهره با تاکید بر اینکه « مردها هم خودشان باید کمی فکر کنند »، توضیح می دهد: « مردها دوست دخترهایشان را می برند که این عمل را انجام دهد. اما باز هم از همسر آینده شان توقع دارند که باکره باشد. یک لحظه هم حتی فکر نمی کنند که ممکن است او هم دروغ بگوید. شاید هم ترجیح می دهند دروغ بشنوند و از شنیدنش هم لذت می برند ».