همراه با لنگ انداختن اصلاح طلبان حکومتی در مقابل رقبای اصولگرا، دشواری تکاليف توده ای اکثريتی ها صد چندان شده
است. اين جماعت که در عطش شراکت در قدرت دولتی در زير علم اصلاح طلبان فعاليت ميکنند و دائماً در حال صغرا کبرا در
را تبليغ ميکنند. « چگونه می توان سازش کرد » باب اعتراض مدنی و مسالمت آميز هستند، در نسخه های اخيرشان راهکارهای
آنها به موسوی و کروبی و خاتمی و...درس سازش ميدهند!!
قسم خوردن های سران اصلاح طلب به وفاداری به خمينی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، دست به دامان خامنه ای شدن و
پذيرش دولت احمدی نژاد بعداز مبارزات دلاورانه مردم در روز عاشورا شتابی مضحک يافته است. آنها و ياران توده ای
اکثريتی شان زمانی اينچنين بی پروا از راهکارهای سازش دم ميزنند که رژيم هراسان و دستپاچه مخفيانه جوانان را اعدام ميکند.
زمانی درس سازش ميدهند که وکيل آرش رحمانی پور خانم نسرين ستوده از سر درد می گويد حاضر است اعدام شود و اينهمه
بی عدالتی را نبيند. واقعاً زمانه غريبی است. جائيکه احمدی نژاد که از بن لادن هيچ چيز کم ندارد از مبارزات ضداستعماری و
اخيراً حقوق زنان بحث کند، ياران ديروزی او و پامنبری های امروزی اصلاخ طلبان نيز بی هيچ پروائی از تاکتيک های معامله
بر روی خون مردم تحت لوای طرق بهتر سازش کردن دم ميزنند.
يکی از نظريه پردازان تاکتيک های معامله با دشمن مردم، آقای ناصر کاخساز است. ايشان اخيراً دو نوشته در سايت ايران
جنبش در آستانه » و «! حجت بر جنبش سبز برای راهپيمائی اعتراضی در بيست و دو بهمن تمام شد » امروز تحت عناوين
مردم در مقابل چشمشان بيکاری، فقر، غارت، آدم کشی...را می بينند...نه »: ارائه داده است. وی می نويسد « آزمونی خطير
ماجراجوئی فراموش شده سی سال پيش چند ده جوان...مردم سپاهی و بسيجی را در مقابل خود ميبينند که هيچ علامت و نشانه ای
آقای کاخساز حق دارد اينگونه بنويسد، وقتی مورخ و مبارز ضداستعماری احمدی «... از سپاهی و بسيجی دوران جنگ ندارد
نژادها باشند چرا آقای کاخساز تاريخ نگاری و تفاسير اعتراضی ارائه ندهد. ايشان می فرمايد سپاه ديروزی با سپاه امروزی
يعنی آن سپاهی که از آنها « سپاه را به سلاح سنگين مجهز کنيد » تفاوت دارد. يعنی آن سپاهی که سازمان ايشان هوار می کشيد
با عنوان برادران سپاه ياد ميکردند و از آنها رخصت می خواستند تا در روياروئی با سربداران به سازمان اکثريت اجازه دهد
علاوه بر خبر چينی با سلاح شرکت کند، با سپاه پاسداران و بسيج امروز که عمدتاً در خدمت باند اصول گرا است، تفاوت می
کند!!
آقای کاخساز می فرمايد اين سپاه و بسيج هيچ علامت و نشانه ای از سپاهی و بسيجی دوران جنگ ندارد. در واقع نمی شود با
اين فرمايش آقای کاخساز مخالفت کرد. گرچه روشن است عملکرد سپاه و بسيج همانی است که در دوران جنگ بود، گيرم حالا
ديگر سرانشان به قيمت خون مردم ميليارد شده باشند. خوب سی سال است در حال درندگی و غارت هستند. ولی ماهيت و
عملکرد سپاه و بسيج عوض نشده است. چيزی که عوض شده عينک آقای کاخساز و سازمان متبوعش است. آن زمانها قدرتی
خونخوار بنام سوسيال امپرياليسم شوروی وجود داشت که آقای کاخساز و يارانش به شکلی افراطی مبلغ آن بودند و بی چون و
چرا اوامر آنرا در ايران اجرا می کردند. حال آن امپرياليست ها بعداز فروپاشی رنگ عوض کرده اند و شده اند جمهوری روسيه
و آقای کاخساز و يارانش مثل بسياری از احزاب وابسته به سوسيال امپرياليستها جبهه عوض کرده و به امامزاده های اروپا و
آمريکا دخيل بسته اند. لذا امروز ديگر نمی توانند به سپاه و بسيج همانگونه نگاه کنند که ديروز نگاه می کردند. امروز رقابتی در
سطح قدرت های سرمايه داری جهانی بر سر بدست آوردن کنترل برتر ايران و منطقه در جريان است، و توده ای اکثريتی ها
که با غرب نزديک شده اند مجبورند در عين دفاع از امامزاده های جديد و ايضاً سوار شدن بر موج مبارزات مردم، همراه با
شعار حق طلبانه مردم عليه امپرياليست های روس، آنها نيز شعار بدهند. از تصور قيافه توده ای اکثريتی ها که با حرارت در
ميان مردم عليه روسيه شعار ميدهند بی اختيار از ته دل قهقه ميزنم...
آقای کاخساز علت آنکه شما و نه مردم، سپاه و بسيج را جور ديگری می بينيد ربطی به سپاه و بسيج ندارد. اين شما هستيد که
جايتان را بالاجبار عوض کرده ايد. آری ظاهراً اوضاع قاطی پاطی شده، طالبان و القاعده بر عکس جريانات مشابه شما ديروز با
غرب بود و امروز با کمک روسها و غيره در مقابل غرب (هر چند غرب عميقاً هنوز از روابط پايه ای خود با آنها بهره مند
است). بهرحال، آنموقع که سازمان شما يعنی اکثريت بدون تمايز در مورد تمامی سازمان های سياسی تحت لوای دفاع از
در حال تبادل اطلاعات با سپاه و بسيج بود، ياران شما سربداران را اشرار و « ضدامپرياليست » و « مترقی » جمهوری اسلامی
ضدانقلاب می ناميدند، امروز شما ولی اعتراض مدنی کن و مسالمت جو شده ايد و با کلمات مثلاً مودبانه مانند آقايان موسوی و
چند روز » خاتمی و غيره سربداران را همچون جوانان شورشی روز عاشورا چند ده جوان ماجراجو می ناميد که بزعم شما
را داشتند. آن زمان که برادران پاسدار شما در ترکمن صحرا در حين کشتار خلق «. حرکات مسلحانه و سپس پايان خونين آن
ترکمن، توماج و مختوم... را کشتند، آن زمان که همان برادران سپاه شما در کردستان قتل عام ميکردند، آن زمان که تحت عنوان
بدحجابی برروی زنان اسيد ريخته تيغ می کشيدند،آنموقع که در زندان ها قتل عام های زندانيان سياسی را بی تمايز انجام
ميدادند...آيا داشتند حلوا خيرات ميکردند که سازمان شما آنگونه متعصبانه مبلغ و حامی آنها بود؟ جمهوری اسلامی اساساً تمامی
جنايات خود را با اتکاء به حق انحصاری استفاده از زور به پيش برده است البته توجيهات و فريبکاری های آنها و يارانشان نيز
نقش موثری داشته است. عليرغم مساعی شما و همکارانتان ولی مردم با گوشت و پوست خود اين واقعيت پايه ای جامعه طبقاتی
را حس می کنند که مردم بدون حزب خود يعنی ستاد فرماندهی و ارتش خلق مجبور به خفت و بردگی هستند. آقای کاخساز! شما
غرور و سرافرازی مردم را ناچيز بحساب می آوريد.
شما بعنوان قلم زن سازمان اکثريت مردم را گوشت دم توپ اميال خود و مراجع مورد حمايت خود ميدانيد، از همين روست که
تلاش هائی در کار است که برای برون رفت حاکميت از بحران »: در جمعبندی از مبارزات مردم درروز عاشورا می نويسيد
و حاکميت دينی در فضای جنبش، « امام » سياسی، جنبش را به بحران اخلاقی بکشاند. فعال شدن سازش پيشگان و متعهدان به
علامت آغاز اين بحران است. موسوی و کروبی با همه ايستادگی شان، نخواهند توانست در برابر اين دسيسه ی گسترده مقاومت
کنند. مگر اين که جنبش بتواند روحيه و اخلاق اش را حفظ کند. و اين با تقويت موقعيت ولی فقيه ممکن نيست...هنگاميکه بدنه
آقای کاخساز «... جنبش تکيه گاه مذاکره و سازش باشد، ترديدی نيست که مذاکره و سازش به شکل اصولی صورت خواهد گرفت
شما مجبور هستيد خود را به کوچه علی چپ بزنيد. داستان سازش سران اصلاح طلب با رقبايشان است نه کسانی نامعلوم. آنها در
نهايت بزدلی و منطبق با منافع طبقاتی شان برای حفظ نظام دست بدامن خامنه ای و احمدی نژاد شده اند. آنها دقيقاً مانند شما مردم
مبارز را بی هيچ پرده پوشی ماجراجو و عامل بيگانه خوانده اند. آنها در سطر سطر بيانيه هايشان به اساس نظام سوگند خورده
اند، حالا شما دور افتاده ايد که به آنها ياد بدهيد چگونه سازش کنند و مردم در مقابل کشتار و شکنجه اراذل جمهوری اسلامی
چگونه اخلاق خود را حفظ کنند؟ شما با چنين وضعيت رقت باری که در آن گرفتار هستيد لاجرم به کسانيکه در راه خلق خود
جان عزيزشان را تقديم کرده و مرگ با سری افراشته را بر زندگی در خفت و خواری ترجيح ميدهند، ماجراجو می گوئيد. شما
تمام خونخواری رژيم جمهوری اسلامی را مانند برادران توده ای تان به شاه و امام محدود ميکنيد تا مبادا انقلاب مردم کل نظام
را بزير بکشد. شما هماهنگ با تبليغات قدرت های بزرگ سرمايه داری عليه کمونيسم و انقلاب قافيه بافی کرده، اندر فوايد اخلاق
و آهسته برو آهسته بيا حرف ميزنيد، نه به آن دليل که مخالف خشونت هستيد، بلکه مخالف بکار بردن نيروی قهر از جانب مردم
هستيد.
سربداران حاصل پيوند مبارزات مردم ما با تجارب پرولتاريای انترناسيوناليست بود. آن بذری اتفاقی نبود. هم اکنون در سراسر
جهان شبح کمونيسم با طراوت تر و سر زنده تر با درس آموزی از تمامی تجارب مثبت و منفی در گشت و گذار است. تصور
پيوند مبارزات مردم ايران با کمونيسم انقلابی است که به يکسان هراس و نگرانی را در وجود قدرت های بزرگ سرمايه داری،
سران جمهوری اسلامی اعم از اصولگرا يا اصلاح طلب و مداحان آنها، جرياناتی چون توده ای اکثريتی، دامن زده است
است. اين جماعت که در عطش شراکت در قدرت دولتی در زير علم اصلاح طلبان فعاليت ميکنند و دائماً در حال صغرا کبرا در
را تبليغ ميکنند. « چگونه می توان سازش کرد » باب اعتراض مدنی و مسالمت آميز هستند، در نسخه های اخيرشان راهکارهای
آنها به موسوی و کروبی و خاتمی و...درس سازش ميدهند!!
قسم خوردن های سران اصلاح طلب به وفاداری به خمينی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، دست به دامان خامنه ای شدن و
پذيرش دولت احمدی نژاد بعداز مبارزات دلاورانه مردم در روز عاشورا شتابی مضحک يافته است. آنها و ياران توده ای
اکثريتی شان زمانی اينچنين بی پروا از راهکارهای سازش دم ميزنند که رژيم هراسان و دستپاچه مخفيانه جوانان را اعدام ميکند.
زمانی درس سازش ميدهند که وکيل آرش رحمانی پور خانم نسرين ستوده از سر درد می گويد حاضر است اعدام شود و اينهمه
بی عدالتی را نبيند. واقعاً زمانه غريبی است. جائيکه احمدی نژاد که از بن لادن هيچ چيز کم ندارد از مبارزات ضداستعماری و
اخيراً حقوق زنان بحث کند، ياران ديروزی او و پامنبری های امروزی اصلاخ طلبان نيز بی هيچ پروائی از تاکتيک های معامله
بر روی خون مردم تحت لوای طرق بهتر سازش کردن دم ميزنند.
يکی از نظريه پردازان تاکتيک های معامله با دشمن مردم، آقای ناصر کاخساز است. ايشان اخيراً دو نوشته در سايت ايران
جنبش در آستانه » و «! حجت بر جنبش سبز برای راهپيمائی اعتراضی در بيست و دو بهمن تمام شد » امروز تحت عناوين
مردم در مقابل چشمشان بيکاری، فقر، غارت، آدم کشی...را می بينند...نه »: ارائه داده است. وی می نويسد « آزمونی خطير
ماجراجوئی فراموش شده سی سال پيش چند ده جوان...مردم سپاهی و بسيجی را در مقابل خود ميبينند که هيچ علامت و نشانه ای
آقای کاخساز حق دارد اينگونه بنويسد، وقتی مورخ و مبارز ضداستعماری احمدی «... از سپاهی و بسيجی دوران جنگ ندارد
نژادها باشند چرا آقای کاخساز تاريخ نگاری و تفاسير اعتراضی ارائه ندهد. ايشان می فرمايد سپاه ديروزی با سپاه امروزی
يعنی آن سپاهی که از آنها « سپاه را به سلاح سنگين مجهز کنيد » تفاوت دارد. يعنی آن سپاهی که سازمان ايشان هوار می کشيد
با عنوان برادران سپاه ياد ميکردند و از آنها رخصت می خواستند تا در روياروئی با سربداران به سازمان اکثريت اجازه دهد
علاوه بر خبر چينی با سلاح شرکت کند، با سپاه پاسداران و بسيج امروز که عمدتاً در خدمت باند اصول گرا است، تفاوت می
کند!!
آقای کاخساز می فرمايد اين سپاه و بسيج هيچ علامت و نشانه ای از سپاهی و بسيجی دوران جنگ ندارد. در واقع نمی شود با
اين فرمايش آقای کاخساز مخالفت کرد. گرچه روشن است عملکرد سپاه و بسيج همانی است که در دوران جنگ بود، گيرم حالا
ديگر سرانشان به قيمت خون مردم ميليارد شده باشند. خوب سی سال است در حال درندگی و غارت هستند. ولی ماهيت و
عملکرد سپاه و بسيج عوض نشده است. چيزی که عوض شده عينک آقای کاخساز و سازمان متبوعش است. آن زمانها قدرتی
خونخوار بنام سوسيال امپرياليسم شوروی وجود داشت که آقای کاخساز و يارانش به شکلی افراطی مبلغ آن بودند و بی چون و
چرا اوامر آنرا در ايران اجرا می کردند. حال آن امپرياليست ها بعداز فروپاشی رنگ عوض کرده اند و شده اند جمهوری روسيه
و آقای کاخساز و يارانش مثل بسياری از احزاب وابسته به سوسيال امپرياليستها جبهه عوض کرده و به امامزاده های اروپا و
آمريکا دخيل بسته اند. لذا امروز ديگر نمی توانند به سپاه و بسيج همانگونه نگاه کنند که ديروز نگاه می کردند. امروز رقابتی در
سطح قدرت های سرمايه داری جهانی بر سر بدست آوردن کنترل برتر ايران و منطقه در جريان است، و توده ای اکثريتی ها
که با غرب نزديک شده اند مجبورند در عين دفاع از امامزاده های جديد و ايضاً سوار شدن بر موج مبارزات مردم، همراه با
شعار حق طلبانه مردم عليه امپرياليست های روس، آنها نيز شعار بدهند. از تصور قيافه توده ای اکثريتی ها که با حرارت در
ميان مردم عليه روسيه شعار ميدهند بی اختيار از ته دل قهقه ميزنم...
آقای کاخساز علت آنکه شما و نه مردم، سپاه و بسيج را جور ديگری می بينيد ربطی به سپاه و بسيج ندارد. اين شما هستيد که
جايتان را بالاجبار عوض کرده ايد. آری ظاهراً اوضاع قاطی پاطی شده، طالبان و القاعده بر عکس جريانات مشابه شما ديروز با
غرب بود و امروز با کمک روسها و غيره در مقابل غرب (هر چند غرب عميقاً هنوز از روابط پايه ای خود با آنها بهره مند
است). بهرحال، آنموقع که سازمان شما يعنی اکثريت بدون تمايز در مورد تمامی سازمان های سياسی تحت لوای دفاع از
در حال تبادل اطلاعات با سپاه و بسيج بود، ياران شما سربداران را اشرار و « ضدامپرياليست » و « مترقی » جمهوری اسلامی
ضدانقلاب می ناميدند، امروز شما ولی اعتراض مدنی کن و مسالمت جو شده ايد و با کلمات مثلاً مودبانه مانند آقايان موسوی و
چند روز » خاتمی و غيره سربداران را همچون جوانان شورشی روز عاشورا چند ده جوان ماجراجو می ناميد که بزعم شما
را داشتند. آن زمان که برادران پاسدار شما در ترکمن صحرا در حين کشتار خلق «. حرکات مسلحانه و سپس پايان خونين آن
ترکمن، توماج و مختوم... را کشتند، آن زمان که همان برادران سپاه شما در کردستان قتل عام ميکردند، آن زمان که تحت عنوان
بدحجابی برروی زنان اسيد ريخته تيغ می کشيدند،آنموقع که در زندان ها قتل عام های زندانيان سياسی را بی تمايز انجام
ميدادند...آيا داشتند حلوا خيرات ميکردند که سازمان شما آنگونه متعصبانه مبلغ و حامی آنها بود؟ جمهوری اسلامی اساساً تمامی
جنايات خود را با اتکاء به حق انحصاری استفاده از زور به پيش برده است البته توجيهات و فريبکاری های آنها و يارانشان نيز
نقش موثری داشته است. عليرغم مساعی شما و همکارانتان ولی مردم با گوشت و پوست خود اين واقعيت پايه ای جامعه طبقاتی
را حس می کنند که مردم بدون حزب خود يعنی ستاد فرماندهی و ارتش خلق مجبور به خفت و بردگی هستند. آقای کاخساز! شما
غرور و سرافرازی مردم را ناچيز بحساب می آوريد.
شما بعنوان قلم زن سازمان اکثريت مردم را گوشت دم توپ اميال خود و مراجع مورد حمايت خود ميدانيد، از همين روست که
تلاش هائی در کار است که برای برون رفت حاکميت از بحران »: در جمعبندی از مبارزات مردم درروز عاشورا می نويسيد
و حاکميت دينی در فضای جنبش، « امام » سياسی، جنبش را به بحران اخلاقی بکشاند. فعال شدن سازش پيشگان و متعهدان به
علامت آغاز اين بحران است. موسوی و کروبی با همه ايستادگی شان، نخواهند توانست در برابر اين دسيسه ی گسترده مقاومت
کنند. مگر اين که جنبش بتواند روحيه و اخلاق اش را حفظ کند. و اين با تقويت موقعيت ولی فقيه ممکن نيست...هنگاميکه بدنه
آقای کاخساز «... جنبش تکيه گاه مذاکره و سازش باشد، ترديدی نيست که مذاکره و سازش به شکل اصولی صورت خواهد گرفت
شما مجبور هستيد خود را به کوچه علی چپ بزنيد. داستان سازش سران اصلاح طلب با رقبايشان است نه کسانی نامعلوم. آنها در
نهايت بزدلی و منطبق با منافع طبقاتی شان برای حفظ نظام دست بدامن خامنه ای و احمدی نژاد شده اند. آنها دقيقاً مانند شما مردم
مبارز را بی هيچ پرده پوشی ماجراجو و عامل بيگانه خوانده اند. آنها در سطر سطر بيانيه هايشان به اساس نظام سوگند خورده
اند، حالا شما دور افتاده ايد که به آنها ياد بدهيد چگونه سازش کنند و مردم در مقابل کشتار و شکنجه اراذل جمهوری اسلامی
چگونه اخلاق خود را حفظ کنند؟ شما با چنين وضعيت رقت باری که در آن گرفتار هستيد لاجرم به کسانيکه در راه خلق خود
جان عزيزشان را تقديم کرده و مرگ با سری افراشته را بر زندگی در خفت و خواری ترجيح ميدهند، ماجراجو می گوئيد. شما
تمام خونخواری رژيم جمهوری اسلامی را مانند برادران توده ای تان به شاه و امام محدود ميکنيد تا مبادا انقلاب مردم کل نظام
را بزير بکشد. شما هماهنگ با تبليغات قدرت های بزرگ سرمايه داری عليه کمونيسم و انقلاب قافيه بافی کرده، اندر فوايد اخلاق
و آهسته برو آهسته بيا حرف ميزنيد، نه به آن دليل که مخالف خشونت هستيد، بلکه مخالف بکار بردن نيروی قهر از جانب مردم
هستيد.
سربداران حاصل پيوند مبارزات مردم ما با تجارب پرولتاريای انترناسيوناليست بود. آن بذری اتفاقی نبود. هم اکنون در سراسر
جهان شبح کمونيسم با طراوت تر و سر زنده تر با درس آموزی از تمامی تجارب مثبت و منفی در گشت و گذار است. تصور
پيوند مبارزات مردم ايران با کمونيسم انقلابی است که به يکسان هراس و نگرانی را در وجود قدرت های بزرگ سرمايه داری،
سران جمهوری اسلامی اعم از اصولگرا يا اصلاح طلب و مداحان آنها، جرياناتی چون توده ای اکثريتی، دامن زده است